بدترین ضربهای که میتونی به یه آدم احمق بزنی، اینه که بذاری احمق بمونه. نه بهش فحش بدی، نه تحقیرش کنی، نه حتی ازش انتقام بگیری. اینا راههای راحتیان!
آدم وقتی میفهمه اشتباه کرده، وقتی حماقتش رو میبینه، شانس تغییر داره. حتی اگه نخواد، اون فهمیدن، اون دیدن، آرومآروم مثل خوره میفته به جونش. ولی اگه بذاری توی همون تاریکی بمونه، دیگه شانس نجات نداره. و این، یعنی محکومیت ابدی.
آدم احمق توی حماقتش امنه. راحت نفس میکشه. حتی خوشحاله. چون نه خودش رو میسنجه، نه دنیا رو. بهش چیزی نگو، بذار فکر کنه همیشه حق با اونه، بذار دنیاش کوچیک و بیسوال بمونه. چون وقتی احمق بمونه، نهتنها اشتباهاتش رو ادامه میده، بلکه حتی بهشون افتخار میکنه. اون لحظه دیگه لازم نیست تو کاری کنی. خودش همهچی رو خراب میکنه. خودش، خودش رو میخوره.
آدمی که نمیفهمه احمقه،...
اونایی که وسطِ بحث گریهشون میگیره ضعیف نیستن؛
فقط قلبشون از شدتِ فشار، زودتر از زبونشون واکنش نشون میده.
این اشکها ترس نیست، صداقتِ خالصه.
دلشون اونقدر پر از احساسه که حتی توی جدل هم نمیتونن
روی زخمای روحشون سرپوش بذارن...
دیگه کسی رو نمیشه جدی گرفت،
کسی اونقدر واقعی نیست که بوی
موندن بده، کسی انقدر شبیهت نیست
که بتونی از بغضات واسش بگی، کسی
انقدر دوست نداره که از هیچی
نترسی، کسی نیست و این یه واقعیت
تلخه، این دنیا از درون خالی شده
و ما به صبر و تنهایی محکوم شدیم.
بهم گفت: رهاش کن!
گفتم: چجوری؟!
گفت: دیگه سراغشو نگیر بهش تکست نده، پیگیرش نباش!
گفتم: اگر این کارو کردم و منو یادش رفت چی؟
گفت: تو چی؟ یادت میره؟
گفتم: نه!
گفت: چرا یادت نمیره؟
گفتم: چون دوسش دارم... .
یه نگاه پر از حرف بهم کرد؛
و گفت: خب همینه دیگه اونم اگه دوستت داشته باشه تورو یادش نمیره اگرم دوستت نداشته باشه که همون بهتر تو زندگیت نباشه!
تو لایق اینی یکی کنارت باشه که دوستت داشته باشه هیچ چیز زوری قشنگ نیست حتی به زور دوست داشته شدن...!!!
داشتم به این فکر میکردم که
وقتی یکی ترکمون میکنه و میره چرا در به در دنبالشیم که برگرده؟
برگرده که چی اصلاً؟
کنارمون خوشحال نبود که رفته،
دوستمون نداشت که رفته،
برگرده که چی بشه؟
دوباره بیاد و بهمون بفهمونه که دوست داشتنی نیستیم؟!
آدمیزاد تو یه ،سنی، یه قبر میکنه آرزوهاشو میریزه توش و میشینه به نگاه کردن باور کنید حال سوگواری ام نداره
بهت زده به مرگ آرزوهاش زل میزنه. گیج و منگ.
میدونه هم که دیگه نمیشه.
به قول فروغ چه میشود کرد؟ مگر میشود دنیا را پاره کرد و
از تویش خوشبختی درآورد؟
همین است که هست...!:)