۱۸ مهر ۱۴۰۴

  • بازدیدها: 59
فرسودگیِ پنهانِ انسان‌های شاد

بعضی آدم‌ها در دنیای ما مثل باتری‌های سیّار عمل می‌کنند؛ همیشه پُر از شارژ، همیشه آماده‌ی پخشِ انرژیِ مثبت میان دیگران، با تبسمی دائمی، با شیطنت‌ها و شوری همیشگی. چنان که ما حتی انتظار نداریم حالشان بد باشد؛ گویی خستگی یا شکستن در قاموس وجودشان نمی‌گنجد.
اما حقیقت این است که قلب بی‌ریای آن‌ها، سوختِ نادیدنیِ زمین را تأمین می‌کند. وقتی زیر بار این مسئولیت پنهانِ «انرژی‌بخش بودن» کم می‌آورند، ناگهان به خودشان پناه می‌برند؛ خسته می‌شوند، خاموش می‌شوند و احساس بیماری می‌کنند. این نه ضعف، بلکه نیازی طبیعی برای یک عقب‌نشینیِ حیاتی است.
اینجاست که سکوتِ اجباری آغاز می‌شود. برای شارژِ دوباره، چاره‌ای جز گوشه‌گیری و قطعِ موقتِ ارتباط ندارند. این فرارِ آرام، نشانه‌ی نفرت از ما نیست؛ بلکه اقدامی دفاعی‌ست برای بازیابیِ خویش، تا ذخیره‌ی تحلیل‌رفته‌ی انرژی‌شان را پُر کنند و دوباره برایماه‌های آینده، نیرویی باشند برای اطرافیانشان.
و ما، چنان به انرژیِ حضورشان حریص می‌شویم که یادمان می‌رود آن‌ها اَبَرانسان نیستند. این زیاده‌خواهی، همان چیزی‌ست که آرام‌آرام قلبِ بی‌ریای‌شان را فرسوده می‌کند.
گاهی کافی‌ست به آن‌ها توجه کنیم و بگوییم:« می‌دانم خسته‌ای، و هنوز می‌بینمت.»
شاید همین، تمام چیزی باشد که دوباره شارژشان می‌کند.



عقب
بالا پایین