بمیرد کسیکه اخلاق را اینگونه فهمیده...
● اهلبيت "عليهمالسلام" گفتند: «در جمعهاى شما، مشكلاتتان با برخوردهايتان حل مىشود، دلهايتان زنده مىشود.»
اين دلها كه مرده و زنده نشده هيچ، اصلاً فكرها هم روشن نشده و جرقهاى نخورده است. معلوماتى انباشته شده كه فردا و پسفردا به تمسخر گرفته مىشود و كنار مىرود...
○ ما با جبرئيل و اسرافيل كه قاطى نمىشويم؛ ياران و دوستانمان هم كه از بهشت نمىآيند؛ از بين همين آدمها بايد يار انتخاب كنيم و حركت كنيم. آدمى را كه پر از كثافت است و تا ديروز ز ن ا و لواط مىكرده و صد فجور داشته، آيا بايد رهايش كنيم يا بايد با او برخورد داشته باشيم؟
با چه زبانى مىخواهيم با او حرف بزنيم؟
با كدام اخلاق مىخواهيم جذبش كنيم؟
نعلين زرد بپوشيم و سر را كج بگيريم تا چشممان به هيچكس نيفتد و متمركز باشيم؟
● اين است كه اگر بينشها درست، و دردها ملاحظه شود، اخلاق، روال ديگرى پيدا مىكند.پس انس و معاشرتى لازم است. نمىشود اين بچه يا جوان را رها كرد؛ بلكه بايد با او دوستى كرد و حرف زد. نمىشود با او دعاى كميل خواند؛ بايد با او بازى كرد.
آيا اينها خلاف اخلاق است؟
بميرد كسى كه اخلاق را اينگونه مىفهمد، با آن اخلاق و تلقىاى كه از دين دارد! كه مرگ همه، از اين كجفهمىها و نفهمىهاست.
[از کتاب جمعها و حاصل جمعها]
● اهلبيت "عليهمالسلام" گفتند: «در جمعهاى شما، مشكلاتتان با برخوردهايتان حل مىشود، دلهايتان زنده مىشود.»
اين دلها كه مرده و زنده نشده هيچ، اصلاً فكرها هم روشن نشده و جرقهاى نخورده است. معلوماتى انباشته شده كه فردا و پسفردا به تمسخر گرفته مىشود و كنار مىرود...
○ ما با جبرئيل و اسرافيل كه قاطى نمىشويم؛ ياران و دوستانمان هم كه از بهشت نمىآيند؛ از بين همين آدمها بايد يار انتخاب كنيم و حركت كنيم. آدمى را كه پر از كثافت است و تا ديروز ز ن ا و لواط مىكرده و صد فجور داشته، آيا بايد رهايش كنيم يا بايد با او برخورد داشته باشيم؟
با چه زبانى مىخواهيم با او حرف بزنيم؟
با كدام اخلاق مىخواهيم جذبش كنيم؟
نعلين زرد بپوشيم و سر را كج بگيريم تا چشممان به هيچكس نيفتد و متمركز باشيم؟
● اين است كه اگر بينشها درست، و دردها ملاحظه شود، اخلاق، روال ديگرى پيدا مىكند.پس انس و معاشرتى لازم است. نمىشود اين بچه يا جوان را رها كرد؛ بلكه بايد با او دوستى كرد و حرف زد. نمىشود با او دعاى كميل خواند؛ بايد با او بازى كرد.
آيا اينها خلاف اخلاق است؟
بميرد كسى كه اخلاق را اينگونه مىفهمد، با آن اخلاق و تلقىاى كه از دين دارد! كه مرگ همه، از اين كجفهمىها و نفهمىهاست.
[از کتاب جمعها و حاصل جمعها]