کوهیار که خیالش از نگین راحت شد، آرام همچون نسیم روی صندلی کنار نیاز نشست و دستش را که روی میز گذاشته بود در دست گرفت.
- خوبی؟
نیاز چشمانش را به معنی خوب بودن روی هم گذاشت و وقتی چشم باز کرد برای کوهیار آغو*ش گشود. کوهیار نوجوان، همچون طفلی که در انتظار آرامش آغو*ش مادر است، در آغو*ش او آرام گرفت و...