آخرین فعالیت marym

  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    پس از تحویل ته ماندۀ گوشت به غیرشکارچیان - استخوان‌ها، بچه‌ها، مادران خانه‌نشین - جولی را به خانه‌ام می‌برم. هموطن مرده‌ام زمانی که از...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    اما زمانی که دستم را دراز می‌‌کنم تا لمسش کنم، هیچ مقاومتی نمی‌‌کند. بهم چاقو نمی‌‌زند. دست آزادم را روی زخمِ سرِ زامبی مُرده‌‌ای...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    تمومش کن. تو کی هستی؟ چشم‌هایت دارند می‌سوزند-پلک بزن. یک نفس عمیق بکش. دوباره تویی؟ تو هیچ‌کس نیستی. خوش برگشتی! • • • زیر انگشتانم...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    جولی درحالی که گردنش را می‌بوسم زمزمه می‌کند: - پری. انگشتانش را در انگشتانم حلقه می‌کند و محکم مشت می‌کند. عمیق می‌بوسمش و با دست آزادم...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    پانزده‌ساله‌ام و از پنجره به دیوارهای بلندِ خانۀ جدیدم خیره می‌شوم. نور خاکستری رنگی از سقف استادیوم به پایین می‌تابد. در یک سخنرانی‌ام...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    من پِری کلوین هستم. یک پسر نُه ساله که در یکی از روستاهایی در ناکجاآباد بزرگ شده‌ام. همۀ این تهدیدها در یک ساحل دور از دسترس است،...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    رهبرشان یک بچه‌ کمی بزرگتر است با ریش‌های ناقص که روی میزی در وسط اتاقک ایستاده و با فریادهای وحشتناکی به مردانش دستور می‌دهد، درحالی که...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    بعد از طی کردن چندین پله، صدای آن‌ها را هم می‌شنویم. دور و بر خودشان تلوتلو می‌خورند و با وزن آهنگین و پیوستۀ کلمات با یکدیگر صحبت...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    . اصرار می‌کنم: - بخور. ام سر تکان می‌دهد. - خیلی... زیاد. -بخور دوباره به گروه نگاه می‌کند. هوا را بو می‌کشد. و بقیه هنوز تصمیم...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    ! چندنفر را به زور که هنوز اشتهایی برایشان باقی باشد، پیدا می‌کند. گروهمان کوچک است، خیلی کوچک. و کوچک بودن مساوی است با ناامن بودن. اما...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    دوباره زمان غذا خو*ردن است. نمی‌دانم چند وقت از آخرین‌باری که به سفر شکارمان رفتیم می‌گذرد؛ اما من گرسنه‌ام و حسش می‌کنم. حسی مانند...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    اسکلتی‌ها آن‌ها را به جلو هُل می‌دهند. هردویشان لبخندی خشک تحویلمان می‌دهند و بعد پاهایمان را ب*غل می‌کنند. سرشان را نوازش می‌کنم و...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    حس می‌کنم هیچ‌کداممان متوجه نمی‌شویم؛ اما این تنها زمانی‌ست که ما باهم زیر یک آسمان با کمال میل و اختیار خود جمع شده‌ایم. آن دهان پهن...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    در ذهنم فصیح هستم. می‌توانم از داربست‌های پیچیده کلمات بالا بروم تا به بالاترین نقطه یعنی سقف کلیسا برسم و افکارم را نقاشی کنم؛ اما...
  • marym
    marym به bahar... نوشته در موضوع برگزیده کالبدهای گرم | bahar با Like Like واکنش نشان داد.
    سپس دوباره اشاره‌ای جزئی به او می‌کنم. چشمانش به زمین سوق می‌خورند. سرش را تکان می‌دهد. به یاد نمی‌آورد. حتی یک تیکه‌اش را، مانند من و...
عقب
بالا پایین