-
-
شیلا به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با
Like واکنش نشان داد.
عطا گاز پیک نیکش را روشن کرد و قابلمه‌‌ی غذایی را که مادرش برایش گذاشته بود، روی شعله گذاشت. در همان حال صدای مُری را شنید: - کوزه‌ی عسل... -
شیلا به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
درِ حیاط ویلایی را به آهستگی باز کرد و ماشین را داخل برد. دیر وقت بود؛ اما مطمئن بود حاجی الآن از پنجره‌ی طبقه‌ی بالا سرک می‌کشد که از...
-
شیلا به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
عطا سرش را به ضرب بالا آورد: - بهونه نیست به مولا! تو که می‌دونی من چند ساله خاطرخواهشم. ولی آره راست میگی. همین جوری خشک و خالی هم به...
-
شیلا به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
مُری به طرفش بُرّاق شد: - تو روح آدمِ آدم فروش! عطا به طور ناگهانی به پس کله‌ی مُری کوبید: - من از کی تا حالا خبر کشی کردم مُری قراضه؟...
-
شیلا به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
فصل اول _ کمین سه سه بار، نه بار دیگر هم که می‌گفت فایده نداشت. راست گفته‌اند که نرود میخ آهنین در سنگ. مُری همیشه همین‌طور بود. کله...
-
شیلا به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
«به نام خالق سیال ذهن» مقدمه: گفته‌اند درنا نماد صلح است. درنا، برکت و رفاه است. اگر امسال از مزارع ما عبور کند، سال مبارکی است و مرگ...
-
شیلا به دلبر که جان فرسود از او نوشته در موضوع در حال تایپ رمان خون درنا سرخ نیست | جانان.م با Like واکنش نشان داد.
نام رمان: خون درنا سرخ نیست. نام نویسنده: جانان.م ژانر: اجتماعی_ جنایی_ عاشقانه ناظر: @دلارامـــ! خلاصه: آدم‌های شهر همیشه برای...
-
*** [پیش از رویارویی - پناهگاه منطقه‌ی امن] نمی‌دانست چه مدت است که محو تماشای پوستر روی دیوار بتنی شده؛ تصویری زیبا و رویایی از...
-
ای کاش که چشم و دل امید من هم سیر نشود که نشود. زندگی مانند گلخانه‌ای است که هر نوع گُلی می‌تواند در آن رشد کند، هر نوع گلی! این ما...
-
› فصل صفر: منطقه‌ی امن [یازده سال قبل - شیگان سیتی] غروب، چون عاشقی دل خسته، آخرین نفس‌های پرتو‌های طلایی رنگش را به پنجره‌ی نیمه‌باز...
-
~الهی به امید تو~ نام رمان: درحصار یک رویا ژانر: معمایی، علمی‌تخیلی نویسنده: ملیحه حمیدی ناظر اثر: @purple moon خلاصه داستان: زیر...
-
آدام این‌بار آرام‌تر، اما قاطع‌تر گفت: - بجنبین، باید زودتر آزمایشگاه مخفی رو پیدا کنیم. جوناس بی‌آنکه چشم از راهروی سایه‌دار بردارد،...
-
شیلا به موضوع چالش [تمرین نویسندگی]8️⃣ پاسخ داده‌است.همیشه به گلی که در باغ بود، خیره می‌شدم. میخواستم او را به دست بیاورم، بارها تلاش کردم، از نرده‌ها، حصار‌ها، از تبر‌های باغبان و هزاران...
-
شیلا به دیـوا نوشته در موضوع در حال تایپ رمان آپارتمان 52 | گروه چهارم مسابقه با Like واکنش نشان داد.
عنوان: آپارتمان ۵۲ نویسندگان: @یاسمن بهادری @حسام.ف ژانر: عاشقانه،اجتماعی ناظر: @Azaliya خلاصه: در ساختمانی خاموش، دختری سفید پوست...
-
شیلا به یاسمن بهادری نوشته در موضوع در حال تایپ رمان آپارتمان 52 | گروه چهارم مسابقه با Like واکنش نشان داد.
مقدمه: وقتی سکوت به بلندترین صدا تبدیل شد و دیوارها شاهد زمزمه‌های زنده‌ماندن شدند، جایی در دل ساختمانی خسته، چیزی شکل گرفت؛ نه امید،...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
