-
-
فایل‌تون رو در سایتِ آپلود کن یا هر سایت آپلود دیگه ای آپلود کنید و لینک فایل رو بردارید. در قسمت نوار ابزار همین بخشی که تایپ می‌کنید... -
ملیکآ. به موضوع اختصاصی دفتر تمرین کارگاه گویندگی | ملیکآ. پاسخ داده‌است." به نام خدای نور و حکمت " موضوع : چرا به گویندگی علاقه دارید؟ [آزمایشی] شماره‌ی جلسه : 1 - مقدمه و آشنایی تاریخ تحویل : 1404.5.9...
-
سلام عزیزم ممنون از توضیح‌تون❤️
-
ملیکآ. به موضوع اختصاصی پرسش و پاسخِ کارگاه گويندگي پاسخ داده‌است.یه راهنمایی می‌خواستم از @Melica و دوستان اگر کسی امکان پاسخگویی داره؛ من اولین بارمه می‌خوام فایل آپلود کنم و بلد نیستم. اگر لطف...
-
ملیکآ. به موضوع اختصاصی پرسش و پاسخِ کارگاه گويندگي پاسخ داده‌است.سلام دوستان جلسه‌ی قبل، مقدمه و آشنایی با انواع گویندگی بود و آموزش‌ها هنوز شروع نشده. تکلیف آزمایشی هم داشتیم در حد ۲ دقیقه که " چرا...
-
به نام خدا سلام؛ این تاپیک جایگزین گپ سابق هست. لطفا مشکلات و سوالات خودتون رو داخل این تاپیک اعلام کنید.
-
ملیکآ. به موضوع فراخوان فراخوان جذب رمانخور | ۱۴۰۴ پاسخ داده‌است.اعلام آمادگی
-
ملیکآ. به موضوع فراخوان [ فراخوان جذب تیم تگ رمان + آموزش رایگان ] پاسخ داده‌است.اعلام آمادگی و آموزش.
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با
Like واکنش نشان داد.
یک تای ابرویش بالا رفت. تا به خودش بیاید، درون سورتمه، کنار حنانه نشسته بود. سیامک هم در واگن جلویی بود. آن ارتفاع و جاده‌های پر پیچ و... -
به نام خدا گوینده‌ی گرامی؛ @ملیکآ. تمارین خود را هر‌هفته، پس از فرا گرفتن آموزش‌ها در این تاپیک با ذکرِ شماره‌ی جلسه: تاریخ تحویل...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
ماه‌بانو، ناباورانه به چهره‌ی درهمش خیره شد که با حرص خاصی این جمله را ادا کرد. بالاخره حرف دلش را زد، اگر نمی‌گفت که می‌مرد! دردش...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
*** تا نزدیک به نیمه شب دورهمی ادامه پیدا کرد. حسام لیوان حاوی شربت آلبالو را از دستش گرفت. بین هم آتش‌بس کرده بودند؛ اما ماه‌بانو...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
*** دو روزی از شب میهمانی گذشته بود که مادرش بی‌خبر به خانه‌اش آمد. تا درب را به رویش باز کرد و خواست به داخل دعوتش کند، سریع مثل مرغ...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
در حین صحبت، به سوی راهروی اتاق‌‌ها قدم برداشت. - یعنی‌ها، روت رو برم! نشسته من رو به حرف گرفته، بعد یه چیز هم طلب‌کاره. برو، برو که...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
کمی جلو رفت، ناباور چشم در صورت ماستش گرداند. از چهره‌اش فهمید که او هم انتظار این دیدار ناگهانی و شوکه کننده را نداشت. هر دو مثل...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
