-
-
ملیکآ. به blue lady نوشته در موضوع دانلود سریال «نوش جان، اعلی‌حضرت» (Bon Appétit, Your Majesty) با
Like واکنش نشان داد.
سریال «نوش جان، اعلی‌حضرت» (Bon Appétit, Your Majesty) اطلاعات کلی عنوان فارسی: نوش جان، اعلی‌حضرت عنوان اصلی کره‌ای: 폭군의 셰프 (The... -
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
با دقت گوش سپرد و هرچه که پیش می‌رفت در دل می‌گفت، چه چیزی در این دختر وجود دارد که آن مرد او را تافته‌ی جدا بافته فرض می‌کند؟ بیرون از...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
این حرف‌ها سوران را بیشتر به جلز و ولز می‌انداخت. چرا از پیراهن پر نقش و نگار تن خواهرش زودتر پی به حقیقت نبرد؟! برآمدگی استخوان فکش از...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
سوران پیاده نشده داد کشید و به سیستانی چیزی گفت که نفهمید. خانه‌ای خشتی با پنجره‌های چوبی آبی که سقف گنبدی شکلی داشت، آرامش اندکی به...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
*** عینک آفتابی‌اش را به چشم زد تا از سوزششان بکاهد. روی دشت‌های اطراف چیزی جز بوته‌های خار و درختان بلند نخل نمی‌رویید. صدای ضبط را...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
چشمانش از صفحه‌ی خاموش تلویزیون دل کندند، سرتاپایش را همچون افعی برانداز کرد، جوری که به خود لرزید. وقتی لیوان را به غضب از دستش گرفت و...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
پشت به او مشغول کشیدن غذا برای خودش شد. دیری نگذشت که دستی دور کمرش پیچید، زمزمه‌ی پر از شیطنتش هوش و حواسش را با خود به یغما برد. _...
-
ملیکآ. به Leila Moradii نوشته در موضوع درحال پیشرفت [رمان زخمه‌ی خُلقان] اثر «لیلا مرادی کاربر انجمن کافه نویسندگان» با Like واکنش نشان داد.
احساس می‌کرد به جز او نمی‌تواند عشق مرد دیگری را به قلبش راه دهد. از آن هفت ماهی که ابراز علاقه‌اش را شنیده بود تا به الان، حس می‌کرد...
-
به نام خدا سلام به تمام دوستان کافه نویسندگان -118-"{} امروز با تیزر یکی از بهترین مجموعه شعر‌ها در تالار شعرکرده که از طرف مدیران این...
-
ملیکآ. به موضوع نقد دلنوشته هزار سال بعد از من | حسام.ف پاسخ داده‌است.سلام خدمت شما نویسنده محترم🌱 چه نقدی می‌تونم به دلنوشته‌آتون داشته باشم؟ گاهی انقدر محو صداقت متن می‌شدم که حتی اگر نقدی هم بود، فراموش...
-
ملیکآ. به موضوع نقد رمان نابود کرد، نابود شد| Hadis hpf پاسخ داده‌است.برای بهتر درک شدن نظرم، چندین مثال در رکن‌هایی که گفتم می‌زنم: مونولوگ دیالوگ [+ نمونه ایجاد تعلیق بیرونی] شخصیت‌پردازی [+ نمونه...
-
ملیکآ. به موضوع نقد رمان نابود کرد، نابود شد| Hadis hpf پاسخ داده‌است.سلام و وقت‌بخیر، نویسنده محترم🌱 از ایده کلی شروع می‌کنم که حول محور وکالت، پرونده‌های قضایی و عدالت در جامعه است. این سوژه ظرفیت...
-
ملیکآ. به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf با
rose واکنش نشان داد.
ظهر بود و من تازه از دادگاه دوم پرونده به دفتر برگشتم، تقریباً همه چیز خوب پیش رفت و حسابی برای دیدن آرین هیجان داشتم. ذوق زده تو راهرو... -
ملیکآ. به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf با Like واکنش نشان داد.
از جلوی خونه‌‌ی جدید راهی دفتر وکلا شدیم. مسیر کوتاه، اما پر از سکوت سنگین و نگاه‌های دزدکی من به آرین بود. وقتی وارد دفتر شدیم، بوی چای...
-
ملیکآ. به HADIS.HPF نوشته در موضوع در حال تایپ رمان نابود کرد، نابود شد | نویسنده hadis hpf با Like واکنش نشان داد.
بار آخر که قفل در خانه‌ی قدیمی چرخید، انگار چیزی در وجودم هم بسته شد. صدای در، سنگین‌تر از همیشه بود. آرین جلوتر رفت، کارگرها پشت‌سرش...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
79
آخرین بازدیدکنندگان
- 79 بازدیدهای نمایه
