آخرین محتوا توسط arezoo

  1. arezoo

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣1️⃣

    محمد (با خنده‌ای زورکی): کباب که چی؟ آخرش هممون یه لقمه خاک می‌شیم. امیر (نگاه به کاسه‌ی آب): آره... فقط بعضیا زودتر می‌رن سر سفره‌ش. محمد: باز شروع نکن، ننه‌ات می‌فهمه باز دلش می‌گیره. امیر (با خنده): ننه دلش که خیلی وقته گرفته، فقط یادش رفته ولش کنه.
  2. arezoo

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣1️⃣

    قهوه‌ت تلخه؟» – «نه، فقط دیگه شیرینی رو باور نمی‌کنم .
  3. arezoo

    چالش [ تمرین نویسندگی ]2️⃣1️⃣

    نمک! نه میلی ندارم چون زندگی نمک خودش هی یادآور چاشنی زندگیم می‌کنه. مزه غذا چطوره؟! خوبه. تلخ نیست حس میکنم شورم هست! نه چون زندگیم مزه های واقعی از یادم برده.
  4. arezoo

    چالش [ تمرین نویسندگی ]1️⃣4️⃣

    وقتی به آینه نگاه کردم از انعکاس تصویر لبخندی به لبهایم جاری شد. غرق در تصویر خودم شدم. این منم تونستم شد بالاخره اتفاق افتاد.. به تمام حرفهایی که تمام این مدت ذره ذره در تلاش بودند قبول کنم جا بزنم ولی با تمام زخم های تنم ادامه دادم.شبها از درد بدن خوابم نمی‌برد و پتو دور خودم میپیچیدم تا طلوع...
  5. arezoo

    چالش دومین چالش کتابخوانی | شب‌های روشن

    جنگ چهره زنانه ندارد
  6. arezoo

    چالش [تمرین نویسندگی]🔟

    فکرش را نمی‌کرد اما اتفاق افتاد.... حس خاص جدیدی تجربه نکرد به دیوار اتاق زل زده بود. پلک نمی‌زد خواسته ای که ماه ها یا سالها براش تلاش کرده بود چرا الان هیچ احساس شادی درونش نبود....به گودال سیاهی افتاد و دست و پنجه نرم می‌کرد کسی نبود نجاتش بده. کسی صدای فریادش نمی‌شنید...کمک کمک کمک.... تک...
  7. arezoo

    نظرسنجی اولین دوره‌ی کتابخوانی گویا + اعلام آمادگی

    اعلام آمادگی میکنم دیزی دارکر ما تمامش میکنیم ما شروعش میکنیم مغازه خودک*شی
عقب
بالا پایین