آخرین محتوا توسط آناشید

از جنس فراموشی، غم و عشق در آن کتابخانه خاطراتی رقم زده‌ام. کاش کمی مهربانی به خرج دهد، قلبم را نمی‌توانم فراموش کنم.... شاید در زیر آوار قلبم دگر پر نزند...

خاطرات تلخ و قشنگی در ژرفای این جسم خاک می‌خورد، لحظه‌های شیرین که مبدل به یادگاری شده است... هر آنچه هست، دگر بوی خاکِ آمیخته با خون می‌دهد... .

"(1) در حال تایپ - دلنوشته نهفته در وجود | نویسنده آیلار | انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان" https://forum.cafewriters.xyz/threads/27312/ سلام و عرض ادب درخواست‌ نقد داشتم، ذکر کنم که قبلا بنده درخواست نقد داده بودم و خب بررسی شده بود ولی مثل اینکه حذف شده اگر لازم بدونید مجدد نقد بشه و اگر...

نقطه‌ی تاریک! در گذشته‌ی هرکسی حتمی یک نقطه‌ی تاریک و زشت هست... نمی‌تونیم برگردیم عقب پاکش کنیم، تاوان پس میدیم! البته شاید... گاهی درک این موضوع برای عزیزترین افراد زندگی‌مون سخته... گذشته مثل پوتک تو سرمون میخوره و بوم! نابودی.‌‌..

سلام درخواست مدال وفاداری

منم هستم

اعلام امادگی

اعلام امادگی

اعلام آمادگی

اعلام امادگی

دوران سختم سریع تر بگذره:) مثلا یک روز بشه یک ثانیه...

تمام هستیِ وجودم منجمد شده است، خونی در جریان نیست و احساساتم دگر بویی ندارد... گویی هر آنچه که مستور بود دگر نابود گشته‌است... خاکستر‌هایش در ژرفای کالبد مدفون شده‌است؟!

ذهنی مملو از آرامش را در لابه‌لای این ماتم‌کده خواستارم! همچون نطفه‌ای میان هستی و نیستی غوطه‌ور شده‌ام! از اعماق نیستی‌ام تو‌ را پیدا می‌کنم و به سوی تو می‌دوم...

سلام و وقت بخیر درخواست نقد داشتم "دلنوشته نهفته در وجود | نویسنده آیلار | انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان" https://forum.cafewriters.xyz/threads/dlnvshth-nhfth-dr-vjvd-nvysndh-ylar.27312/#post-267683

سعی میکنم صدای مغزم را خاموش کنم ولی بیشتر هجوم می‌آورد... سعی میکنم افکارم را درگیر احساساتم نکنم ولی جنگی بین‌شان اتفاق افتاده ... . گویی وجودم ویران شده است...