کاش جور دیگری بود!!!
مثلا اینقدر جنگنبود...
مثلا اینقدر کینه نبود...
مثلا میشد به جای نفرت بذر محبت را کاشت ! مثلا کاش یک ذره به فردای بی غم فکر میکردیم...کاش از نبودن ها نمیگفتیم..به جایش سرودی اشنا از مسافر شهر ارزوهامون میسرودیم!..
مثلا اینقدر غم نبود...
دردنبود....
کاش اصلا کلمه ای به نام...
از غم واندوه ناله سر نده که مرغ سحر از ناله بال وپرش کنده شد!! از عشق سروده هایی را بخوان که در دل تو غم ریشه نکند...تقدیر خود را بر پای بی عدالتی مگذار که او خود تورا میرساند به روشنایی بی همتا...نگو کاش میخونه بود و ساز و اواز... مگر دنیای بدون پیچوخم را میشود ساخت؟؟!! پس تو از ان دیاری...
اگر از ان یار بلند بالا من گله کنم شکی نیست!
اگر از دل ناله سر دهم شکی نیست!
اگر از تو بار دگر خنجر به قلبم رجوع کند شکی نیست...!
شک در ان نیست که تو ان لبخند زهر الود را نثار قلب بیچاره ی من کرده ای!
یکهویی نوشتم?
نام اثر: عشق در هوای هوس
نام نویسنده:مبینا عباسی
ژانر:درام ،عاشقانه
خلاصه: درد من درد تو نبود! دردهای ما مشترک نبود...تو در گوشه ای از ذهن من بودی و من هیچ کجا برای تو نبودم و نیستم...اینگونه درهوای حوس های تو عشق من نابود شد!