آخرین محتوا توسط تنها در سرما

  1. ت

    محفل ادبی [ روزانه نویسی ]

    راس : ساعت ۲ منتظرتم مترو یوگو زاپادنایا گفتم باشه و گرفتم خوابیدم. ساعت ۶ بود. ... ساعت:۲:۱۰ بیدار شدم نه میدونستم کجام و نه میدونستم ساعت چنده اصلا گوشیم خاموش شده بود . موقع پریدن پایین از تخت نزدیک بود کله پا بشم سریع گوشیمو زدم به شارژ و دیدم ساعت ۲:۱۰ دقیقس و من ساعت دو با راس قرار...
  2. ت

    محفل ادبی [ روزانه نویسی ]

    به خوندن اناتومی ادامه دادم و خب ابن اپلیکیشنه خیلی مفید بود خداروشکر. فردا زاچوت لاتین دارم و دوشنبه هفته بعد هم اگزم شیمییییییی ننه میخوام با استاد کلاس خصوصی بگیرم همه مسئله هارو یه دور برام حل کنه در غیر اینصورت فکر نمیکنم از پسش بر بیام آناتومیمم باید جمع و جور کنم . بیدار شدم دیدم...
  3. ت

    محفل ادبی [ روزانه نویسی ]

    واقعا نمیدونم چرا وقتی خیلی استرس دارم نمیتونم هیچ کاری کنم. قبلا اصلا اینطوری نبودم واقعا رو مخمه . یکم اناتومی خوندم بعد بیخیال شدم واقعا نمیرسم تموم کنم باید به استادش پیام بدم بگم چی میشه اگه تا این هفته نتونم کالوگامو ببندم واقعا که اوف خیلی ناراحتم نشستم کلی درس بی خاصیت خوندم مهم...
عقب
بالا پایین