یه دختر عجیب و غریبِ متفاوت درونگرا.. تقریبا همه چیز یادم میمونه، برای همه چیز معنا دارم، به همه چیز نگاه میکنم، همه چیز رو با دقت میشمارم، درختها رو طولانی نگاه میکنم، مدام به این فکر میکنم که واقعا درختها ایستاده میمیرن؟ زیاد عکس میگیرم، زیاد عکس نگه میدارم، میترسم اگر لحظه رو ثبت نکنم دیگه چیزی برای تعریف کردن نداشته باشم...
درگیر گذشته میمونم، درگیر اون روز، درگیر اون سال، چیزهای قدیمی برام نمیگذرن، همیشه مجبورم با خودم بکشمشون اینور و اونور. خاطرههارو پرنگ حفظ میکنم، از بر میکنم که اون موقع دقیقا چه حسی داشتم، چه فکری میکردم. همه چیز یادم مونده، اولینها، روزهای میانی، و آخرینها. حتی جنس چوب میزی که اون روز بهش دست زدم هم یادم مونده، چشمای تورو هم همینطور..
اگه الان تو بهترین سالهای زندگیم باشم و بدون اینکه اینو بدونم ازشون گذر کنم چی..؟
با آخرین داستانی که از من به یاد میآورید؛
تنهایتان میگذارم
-
20
Your content has been positively reacted to 250 times.
-
15
Content you have posted has attracted a positive reaction score of 100.
-
10
Your messages have been positively reacted to 25 times.
-
2
Somebody out there reacted positively to one of your messages. Keep posting like that for more!
-
10
You've posted 100 messages. I hope this took you more than a day!
-
5
30 messages posted. You must like it here!
-
1
Post a message somewhere on the site to receive this.