آخرین محتوا توسط pen lady

  1. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: دلارامــ!

    یک پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-372429
  2. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    *** نازنین با دقت و ملایمت، آرام باند را دور بازوی آریا پیچید. آریا نگاهی به باند انداخت و با اعتراض گفت: - مامان سفتش کن، باز میشه. نازنین اخمی کرد و گره‌ای به باند زد؛ سپس به‌سمت کمد لباس پسرش رفت، در همان حال گفت: - این‌قدر با من یکی به‌دو نکن، محکم ببندم زخمت درد می‌گیره. کمد لباسش را باز...
  3. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: دلارامــ!

    یک پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-370565
  4. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    در خانه النا معذب بود، بالأخره یک روز تصمیم خروج از خانه را گرفت و حال با مکان‌های جدید و آدم‌های جدید آشنا شده. اکنون نیز در خانه‌ی بزرگ، مقابل غریبه‌هایی نشسته‌بود و مدام ناخن می‌جوید. پدرش وقتی حالات او را دید که با چشم‌های گرد که درونشان ترس، حیرت و کنجکاوی موج می‌زد؛ گوشه کنار خانه‌ی احد را...
  5. pen lady

    نظارت همراه رمان عزیزم فریاد نزن | ناظر: دلارامــ!

    سلام عزیزم یک پارت نوشته در موضوع 'رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)' https://forum.cafewriters.xyz/threads/38238/post-369485
  6. pen lady

    در حال تایپ رمان النا و سایه‌های بی‌پایان|pen lady(ماها کیازاده)

    امین، پدر النا، با بغضی سهمگین به‌سمت او یورش برد و دخترکش را سخت در آغو*ش گرفت. با عشق و ترس بوسه بر موهای پریشان عزیزش گذاشته و با صدایی لرزان زمزمه کرد: - کجا بودی بابا؟ تو منو کشتی همه کسم... منو کشتی! مادر النا هق‌هق‌کنان دست دخترکش را گرفت که النا با دیدن او، از آغو*ش پدرش در آمد و در ب*غل...
عقب
بالا پایین