پارت ششم
ستاره با چشمان پر شور حرفهای او را دنبال میکرد؛ چون پروانهای که به سمت شمع میرود!
چون زمینی که به دور خورشید میچرخد و هرگز دلیلش را نمیخواهد!
مکالمهی زیبای آن دو به پایان رسید؛ غروب شده بود و برایان میخواست به خانهاش برود در پایان از ستاره خواست که امشب به حرفها فکر کند و سپس...