به نام خدا
نام داستان: ته ماندههای بوی بابونه
نویسنده: پرتوِماه
ژانر: اجتماعی
تقدیم به خیره کنندهی ایهامدار:>>>>
خلاصه:
صدای خندههای کودکانه، غرغرهای بامزه، وسواس انگشتهای دستمال به دست، عطر ادویههای پخش و پلا، ورقهای کتاب روی میز، بابونههای جا خوش کرده میان گلدان، رد سرخ خون همه را با...
<<ته ماندههای بوی بابونه>>
پارت۵
بابونه کلافه از صدای بلند تلویزیون خرناسی کشیده و زیر کاناپه چپید. گلپونه همراه با آواز خواندن شخصیت کارتونی مورد علاقهاش زیر آواز زد. صدای آب دوش حمام میان این بلبشو گم بود. بابونه دلش میخواست هرچه سریعتر بلوط از حمام بیرون آمده و صدای تلویزیون را خفه کند...
<<ته ماندههای بوی بابونه>>
پارت۴
یک ساعت بعد زنگ آپارتمان مجدد به صدا درآمد. بابونه کش و قوسی به بدنش داد. میان نوازش بیقرارانهی انگشتان بلوط به خواب رفته بود. از روی پای زن کنار پرید. بلوط آنقدر عجله داشت که پایش به پایه مبل گیر کرده و سکندری خورد. به سمت در رفت و آن را گشود. دخترک کوتاه...
<<ته ماندههای بوی بابونه >>
پارت سوم
قیافه بلوط مچاله شده و نگاهش مابین دستمال کثیف روی میز و در باز آپارتمان در گردش بود. نفس عمیقی کشیده و چند قدمی طی کرده در را بهم کوبید. بعد به آشپزخانه رفت. دستمال تمیز دیگری برداشته و شیشه پاک کن را از کابینت زیر ظرفشویی به همراه یک نایلون بیرون آورد...
<<ته ماندههای بوی بابونه >>
پارت دوم
بابونه از جاکفشی قهوهای رنگ پایین پرید. نگاه فخرفروشانهای به قیافه مچاله سیاوش و دستی که گردن خراش برداشتهاش را فشار میداد انداخت. دمش را با غرور بالا گرفته و راهی اشپزخانه شد. اصلا مهم نبود که تنبیه خواهد شد و ماهی ترد و خوشمزهای که حتی فکرش هم آب...
<<ته ماندههای بوی بابونه >>
پارت اول
بابونه نگاه سبز براقش را به زن جوان دوخت. بلوط کتاب به دست روی کاناپه همیشگیاش لمیده بود. بابونه نگاه خشنی به جلد قهوهای ملایم کتاب رفته و جستی روی پای بلوط زد. گوشهای مثلثیاش را تکان داد و سرش را اندکی کج نمود. زن جوان بوک مارک طرح گربه را لای کتاب...
به نام خدا
نام داستان: ته ماندههای بوی بابونه
نویسنده: پرتوِماه
ژانر: اجتماعی
ناظر: @TWCA
تقدیم به خیره کنندهی ایهامدار:>>>>
خلاصه:
صدای خندههای کودکانه، غرغرهای بامزه، وسواس انگشتهای دستمال به دست، عطر ادویههای پخش و پلا، ورقهای کتاب روی میز، بابونههای جا خوش کرده میان گلدان، رد سرخ...