خلاصه رمان: نمونهایی از دختر جسورو ساکت که زندگیش را حول محور عادت دیرینهاش میگذراند این دختر بی زبان است و برای رسیدن به هدفش تلاش میکند هدفش انتقام از خون برادرش است اما عشقی زیبا قلبش را نشانه میگیرد.
مقدمه: دلتنگ حوادث بعد از آشناییمان هستم دلم جوش و خروش میکند برای دیدن تو زندگیام چه...
خلاصه: دختری بی زبان و ساکت که هدفی در زندگیاش دارد آیا به آن هدف میرسد دختری با ویژگیهای خاص که زندگی را معنی میکند تنها زندگی میکند پدر و مادرش را از دست داده است. دختر داستان ما هدفی مهم دارد که برای رسیدنش باید خم و راستیها را بگذراند.
مقدمه: عشق واژهی عجیبی است دلم برایش تنگ شده است...
نام رمان: الکنی نادر
خلاصه رمان: دختری که سکوت اختیار میکند درشعله خم و راستیها میپزد دلیل عشق را میفهمد سرنوشت برایش بازیهایی دیده است. این دختر داستان ما قوی و محکم است در عشق پیروز میشود.
مقدمه ننوشتم
پارت دوم
تو فکر درس و دانشگاهم بودم رشتم معلمی بود ترم دو بودم کتاب از قفسه کتابخونه برداشتم و شروع به خوندنش کردم. گوشیم رو چک کردم خبری نبود. غرق خوندن کتاب بودم درمورد زندگی پر پیچ و خم بود راهکارهایی ساده درمورد مشکلات بود کمی از کتاب خوندم و سرجاش گذاشتم اتاقم بزرگ بود آیینه و کتابهاش...
پارت اول
( جلال)
تو خونه چُرت میزدم که با صدای تقتق در خونه از خواب بیدار شدم. رفتم درو باز کردم مثل همیشه داوود بود که گفت:
- چهقدر شلختهایی، خونه رو کمی مرتب کن همش در حال کار کردنی یا میلومبونی یا در حال خواب هفت پادشاهی.
با جدیت گفتم:
- چی از من میخوای؟ اومدی من رو از خواب پر آرامشم...