-
-
با سلام خدمت نویسندگان با استعداد و کاربران محترم انجمن کافه نویسندگان❤️ اولین باری که دست به قلم شدم، ۱۳ سالم بود و عاشق سریال... -
Emily به موضوع همگانی ~آخرین کتابی که خواندی چی بود؟~ پاسخ داده‌است.برادران کارامازوف. کتابی ارزشمند که به موضوعات عمیقی می‌پردازه. داستانش درباره رابطه یه پیرمرد فاسد و سه پسرشه. دمیتری احساسی و پرشور،...
-
Emily به موضوع دلنوشته یادت باشد | هورزاد اسکندری پاسخ داده‌است.درود نویسنده عزیز. جملات زیبا و عمیقی داشتین؛ از آرایه ها به خوبی استفاده کردین و احساسات رو به زیباترین شکل نمایش دادین. موفق باشین عزیز.
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با
Like واکنش نشان داد.
شاید وقتش رسیده تا تمام آنچه که در بیرون پایان پذیرفته را، در ذهن هم به پایان برسانم. گاهی بهتر است جمله را با یک نقطه تمام کنی، هر چند... -
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
مطمئن نیستم که از دست دادن، همیشه ضامن بدست آوردن بهترین‌ها باشد اما، خوب می‌دانم که نمی‌توانم، آنچه را که نمی‌خواهد برای من باشد، برای...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
نادیا! دوست دارم بار دیگر زیباترین اشتباهم را زندگی کنم اما، فقط دوست دارم و این امر هرگز محقق نخواهد شد. من هم دیگر کودک نیستم که به...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
کاش از دختر پانزده ساله‌ام بیشتر مراقبت می‌کردم. یک بار دیگر رویاهای دور و دراز و بعضاً خنده دارش را دوره می‌کردم. و ثانیه‌ای دیگر، با...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
جهان عادلانه نیست. این را زمانی متوجه می‌شوی، که دلت تا ابد برای یک نفر، تنگ بماند. و این بین، کسی را ببینی که قرار است تا ابد، با وجودی...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
حالم چنگی به دل نمی‌‌زند اما، در برهه‌ای ایستاده‌ام که دیگر نمی‌توانم بخاطر رو به راه شدن احوالم، تعلل کنم. نادیا! هر چه بزرگ‌تر می‌شوی،...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
پیش‌تر ها به من گفتی برایم خوشحالی ولیکن، بهتر است به وجود ظاهراً ونگار او دلبسته نشوم، چرا که خواهد رفت. رفت و فهمیدم این داستان...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
گفتم دیگر یادت نباشد اما، به این معنی نیست که خودم هم از دوست داشتنت، دست شسته‌ام! فقط بیم آن دارم که دلبستگی و علاقه‌ات به من، تو را...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
ضمیر تو حتی نسبت به لمی که میان ما بود، مقید ذهول شده است. ولیکن، اهمیتی ندارد. قرار نیست هرآنچه که در ضمیر محیل من منثور شده را، تو نیز...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
می‌دانی! نفهمیدن یک درد است، و فهمیدن هزار و یک درد! اما، من حاضرم روحم از درد آگاهی مط متلاطم شود، نه این که تا همیشه زخم خورده بلاهت...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
بنفش زیبای من! دیگر حس تعلقم را به همه چیز و همه کس از دست داده‌ام. نخ‌نخ وجودم آغشته به کرختی محض است و ریشه قلبم، سست شده. دیگر...
-
Emily به ~Horzad نوشته در موضوع حرفه ای مجموعه دلنوشته های یادت باشد | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان با Like واکنش نشان داد.
دریای متلاطم احساسم آرام گرفته است. قلبم، همچو نوزادی که ساعتهای متمادی از درد در خود می‌لولید، اکنون در بستر گهواره آرمیده است. دیگر...
-
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
-
در حال بارگیری…
بازدیدهای نمایه
126
آخرین بازدیدکنندگان
- 126 بازدیدهای نمایه
