ثبت‌نام

جدیدترین‌ها

جاوا اسکریپت غیر فعال می‌باشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.

Ads

برای شروع و درخواست تایید رمان کلیک کن✅

Azaliya

مـدرس
ژورنالیست
مشاور

مدرس شخصیت‌پردازی+شایعه نویس 19 از Gorgan

چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند... .

تاریخ ثبت‌نام: 6/11/21

آخرین بازدید: امروز در 16:43

آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره کاربران بازدیدکننده از نمایه شما

- Azaliya به حسین یحیائی نوشته در موضوع مشاوره مشاوره رمان بهار سوخته - سنجاقک با Like واکنش نشان داد.
  
  چند تا مغز بهتر کار می‌کنه؛ حتی اگر نویسنده باشی! نویسنده‌ی عزیز، تاپیک مشاوره‌ی شما بنا بر درخواستتون تشکیل شده. لطفاً با مشاور نهایت...
  
  امروز در 00:12
- Azaliya به حسین یحیائی نوشته در موضوع اطلاعیه درخواست مرخصی یا استعفای مشاوران با Like واکنش نشان داد.
  
  بنام خدا با سلام خدمت شما مشاورین گرامی لطفا از این به بعد هر زمان که نیاز به مرخصی بود یا درخواست استعفاء داشتید در این تایپک اعلام...
  
  سه شنبه ساعت 22:58
- Azaliya به حسین یحیائی نوشته در موضوع اطلاعیه درخواست مرخصی یا استعفای مشاوران با Like واکنش نشان داد.
  
  قابل توجه همکاران گرامی و جهت اطلاع‌رسانی @Gemma @مینِرا @(SINA) @Azaliya
  
  سه شنبه ساعت 22:58
- Azaliya به zhina نوشته در موضوع دفترچه خاطرات [ دفترچه خاطرات zhina ] با Like واکنش نشان داد.
  
  خب از اون جایی فهمیدم که شدی خونه‌م که... هر وقت ناراحت شدم، تو فهمیدی. بغض کردم، اشک ریختی. خندیدم، قهقه زدی. خسته شدم، انرژی دادی...
  
  دوشنبه ساعت 01:48
- Azaliya به zhina نوشته در موضوع دفترچه خاطرات [ دفترچه خاطرات zhina ] با Like واکنش نشان داد.
  
  https://s6.uupload.ir/filelink/LQceg8f2Sy94_c2acf46861/video_2025-10-29_22-53-54_bzqd.mp4 ۱۹ سالگی سن عجیبیه؛ نه اون‌قدر بالغ شدی که...
  
  دوشنبه ساعت 01:47
- Azaliya به موضوع مشاوره مشاوره‌ی رمان تقدیس تاریکی پاسخ داده‌است.
  
  خیلی هم عالی خب حالا این به منزله شناسنامه شخصیتت هست ازاونجایی که هنوز اول رمانت هست و شخصیت های دیگه وارد نشدن نمی‌خوام اسپویل بشه...
  
  دوشنبه ساعت 01:32
- Azaliya به Noghre نوشته در موضوع مشاوره مشاوره‌ی رمان تقدیس تاریکی با Like واکنش نشان داد.
  
  مادرش رو توی سیزده سالگی از دست داد از اونجایی که پدرش رو مقصر می‌دونست( پدرش به مادرش خیانت کرد و یک زن و یک پسر دیگه هم داشت) از خونه...
  
  دوشنبه ساعت 01:25
- Azaliya به موضوع مشاوره مشاوره‌ی رمان تقدیس تاریکی پاسخ داده‌است.
  
  اره گلم
  
  11/19/25
- Azaliya به موضوع مشاوره مشاوره‌ی رمان تقدیس تاریکی پاسخ داده‌است.
  
  سلام عزیزم خب اول از همه از اونجایی که رمانت عاشقانه هست پس قطعا دوتا شخصی اصلی و مرکزی داریم که تا اینجایی که من خوندم اردلان شخصیت...
  
  11/19/25
- Azaliya به Noghre نوشته در موضوع مشاوره مشاوره‌ی رمان تقدیس تاریکی با Like واکنش نشان داد.
  
  سلام، رمان رو چک می‌کنید؟
  
  11/19/25
- Azaliya به Noghre نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تقدیسِ تاریکی | نقره زارع با Like واکنش نشان داد.
  
  فصل اول: آغازی از انتها | پارت پنجم بیست دقیقه گذشته بود. صدای شرشر آب از حمام می‌آمد، بخار از زیر در بیرون می‌زد و روی آینه‌ی...
  
  11/19/25
- Azaliya به Noghre نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تقدیسِ تاریکی | نقره زارع با Like واکنش نشان داد.
  
  فصل اول: آغازی از انتها | پارت چهارم تهران – ۰۰:۰۰ بامداد / ۱۷ مهر ۱۴۰۲ باد سرد پاییزی از لای پنجره‌ی نیمه‌باز به داخل می‌وزید و...
  
  11/19/25
- Azaliya به Noghre نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تقدیسِ تاریکی | نقره زارع با Like واکنش نشان داد.
  
  فصل اول: آغازی از انتها | پارت سوم نور زرد رنگ راهرو روی پوستش سایه می‌انداخت و هر حرکت کوچک او را با خطوطی تیز و کشیده روی دیوار به...
  
  11/19/25
- Azaliya به Noghre نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تقدیسِ تاریکی | نقره زارع با Like واکنش نشان داد.
  
  فصل اول: آغازی از انتها | پارت یکم تیک‌تاک… تیک‌تاک… صدای عقربه‌های ساعت با آژیر و جیغ درهم آمیخته بود و مثل چکشی سنگین بر مغزش فرود...
  
  11/19/25
- Azaliya به Noghre نوشته در موضوع در حال تایپ رمان تقدیسِ تاریکی | نقره زارع با Like واکنش نشان داد.
  
  فصل اول: آغازی از انتها | پارت دوم تهران ساعت ۸:۳۰ شب_۱۶مهر ۱۴۰۲ صدای مرد تیز و برنده بود، مثل تیغی که مستقیم روی افکارش خط...
  
  11/19/25
نمایش موارد قدیمی‌تر
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…
در حال بارگیری…