بنفش زیبای من!
تو را به زلالی آبی آسمان میسپارم.
به پنبههای سپیدش، که با مرواریدهای غلطان، روی زمین طرح میزنند.
میسپارمت به آوای زیبای شانه به سر و دستهایش، که هر صبح مرا مسخ کرده و روحم را، در آغوشش ذوب میکند!
میسپارمت به آغو*ش اویی که فاصلهاش با ما، منفی هیچ است؛ اویی که هم کنار من است، هم تو!
بعد، بدرود را برایت ترانه خواهم کرد.
تو را به زلالی آبی آسمان میسپارم.
به پنبههای سپیدش، که با مرواریدهای غلطان، روی زمین طرح میزنند.
میسپارمت به آوای زیبای شانه به سر و دستهایش، که هر صبح مرا مسخ کرده و روحم را، در آغوشش ذوب میکند!
میسپارمت به آغو*ش اویی که فاصلهاش با ما، منفی هیچ است؛ اویی که هم کنار من است، هم تو!
بعد، بدرود را برایت ترانه خواهم کرد.