شعر اشعار احمد ارهان | شاعر ترکیه‌ای

(SINA)

مدیر آزمایشی تالار شعرکده+تدوینگر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
مـدرس
ویراستار
مشاور
نویسنده نوقلـم
مقام‌دار آزمایشی
پرسنل کافه‌نـادری
نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,149
پسندها
پسندها
5,641
امتیازها
امتیازها
438
سکه
4,453
این درخت پیر
برای شعر شدن
سال ها منتظر ماند
هیچ کس او را نفهمید
حتی وقتی
رهگذری را می دید
با تکانی ملایم
خود را خسته نکرد

ای درختِ بی برگِ غبارگرفته
ایستاده بر کرانه ی جاده
حالا دیگر یک شعری
تنها یک درخت نیستی!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
در یک جیب پالتو ام مرگ و
در جیب دیگرش زندگی را گذاشتم

در یک جیب شادی و در جیب دیگر غم،
در یکی به سراغم آمدن و در دیگری از من فرار کردنت را

در یک جیب پالتو ام شجاعت و در جیب دیگر ترس را گذاشتم
یک طرف دوستانم و یک طرف دشمنانم را

چقدر چیزهای دوست داشتنی و نفرت انگیز در این دنیا وجود دارد…

در یک جیب پالتو ام عقلم را و در جیب دیگر قلبم را گذاشتم
اینگونه بود که توانستم قدم بزنم…
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: یمنا
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 3)
عقب
بالا پایین