اختصاصی آشیانه‌ی اشعار ِناب | دالان ِبهشت

نوشته‌ها
نوشته‌ها
1,280
پسندها
پسندها
3,602
امتیازها
امتیازها
328
سکه
698
الهی به امید تو t-icon12

f5db08_25Negar-1765181975240.png


●○•°•○●○•°•○●○•°•○●


این دفتر، آشیانه‌ای است برای اشعار ِنابی که بر عمق ِدلم می‌نشینند.
و هر شعر، پنجره‌ای است رو به دنیایی که تنها با زبانِ دل باز می‌شود و نسیم ِملایمش تا عمق ِروح را مینوازد.


اینجا گلچینی از آن‌چه قلبم خواند و روحم شنید را قرار می دهم؛
برای روزهایی که کلمات،
تنها همراهانِ صادقِ تنهایی‌هایمان میشوند.

خوش آمدید به اینجا،
به خانه‌ی شعرهای دلَم.
خانه‌ای برای شعرهایی که با روحِ من سخن می‌گویند.

●○•°•○●○•°•○●○•°•○●

به تاریخ ِ۱۷ آذر ۱۴۰۴
 
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می‌خواهم
امروز محتاج توام؛ فردا نمی‌خواهم!

آشفته‌ام...زیبایی‌ات باشد برای بعد
من درد دارم، شانه‌ای مردانه می‌خواهم

از گوشه‌ی محراب عمری دلبری جستم
اکنون خدا را از دل میخانه می‌خواهم

می‌خندم و آیینه می‌گرید به حال من
دیوانه‌ام، هم‌صحبتی دیوانه می‌خواهم

در را به رویم باز کن! اندوه آوردم
امشب برای گریه کردن شانه می‌خواهم

جناب ِ
علیرضا بدیع
 
من اگر دل بدهم دل نشکستن بلدی؟
تا ابد مال تو باشم تو نرفتن بلدی؟

بلدی تکیه کنم جا نزنی؟ رد نشوی؟
من اگر شکوه کنم دست گرفتن بلدی؟

بلدی دل ببری، عشوه کنی، ناز کنی؟
غیر از این ها تو بگو ناز کشیدن بلدی؟

خواستم شاعر چشمت بشوم، پرسیدی
بیتی از عشق بگو شعر سرودن بلدی؟

چشم تو سوژه ی نقاشی امروز دلم
بنشین، پلک نزن خوب نشستن بلدی؟

دو سه خط عشق برای دل عاشق بنویس
همه ی دار و ندارم تو نوشتن بلدی؟

جناب ِ
لاادری
 
قاصدک این نامه را از من رسان برآن پری
بر همان که روزگاری کرد از من دلبری

تو وکیل از جانب من روی ماهش را ببوس
گو نگیرد این همه احساس من را سَر سَری

حرف من پیشت بماند کس نمیداند چقدر
دوست دارم مو بلندش را ولی بی روسری

گل زیاد است قاصدک در این گلستان جهان
زیر گوشش این بگو اما تو چیز دیگری

خنده اش زیباتر از لبخند گلهای بهار
گو تو از زیباترین گلهای عالم هم سری

قد و بالایش بلندُ رنگ چشمانش عسل
با همه شیرینیش گو از عسل شیرنتری

قاصدک این نامه از سنگ صبورم را ببر
گو به عشقم از تمام عشقها تو برتری

جناب ِ
فاضل‌نظری
 
دختر که باشی می شوی رویای بعضی ها
دختر شدن یعنی همین، دنیای بعضی ها!

سنگ صبور مادر و عشقِ پدر، یعنی...
یک قلب کوچک می شود دریای بعضی ها

دختر که باشی خواهرت یعنی وجودت هم...
آغو*شِ خواهر می شود معنای بعضی ها

دختر که باشی می شوی جان برادر هم...
یعنی دلیل غیرت زیبای بعضی ها

دختر که باشی می شوی لبخند یک عاشق
گاهی دلیل گریه ی شبهای بعضی ها

دختر که باشی او اگر دارا نباشد هم...
چون عاشقی پس می شوی سارای بعضی ها

سیبی هوس کردی ولی تنها به یک علت...
باشی همیشه، تا ابد، حوای بعضی ها

دخترکه باشی می شوی همسر و گاهی هم...
هم می شوی مادر و هم بابای بعضی ها!

در یک کلام و ساده، وقتی دختری یعنی...
هستی امید و شادی دنیای بعضی ها!

بانو
طاهره اباذری هریس
 
به دنبال تو می‌گردد تمام شب زنی در من
به جای قلب هر شب می‌گدازد آهنی در من

کسی در من طلب دارد تو را از عالم و آدم
نشانی از تو می‌جوید به هر جان کندنی در من

شده هم دست عقل و یک صدا از عشق می‌گوید...
چه آتش‌ها گرفت از دست این دل خرمنی در من

درون قابِ شب مهتاب را تا دید عاشق شد...
سحر صد توبه کرد از عاشقی تر دامنی در من

هوای سیب حوا کرده گویا لیلی قصه...
دوباره قصد جان را کرده امشب دشمنی در من

خودش را بی گمان گم کرده روزی در نگاهِ تو...
به دنبال چه می‌گردد تمام شب زنی در من؟!

بانو
طاهره اباذری هریس
 
آن مرد یک شب بی هوا دل زد به باران، رفت!
می‌گفت آسان نیست رفتن، گرچه آسان رفت!

با چشم های تار از اشکِ خودم دیدم...
همراه او این شهر و آن کوچه، خیابان رفت!

لیلاتر از مجنون شدم، مجنون تر از لیلا...
تا مطمئن شد می شوم بی او پریشان، رفت!

پرواز یادم داد، اما موقعِ رفتن...
تنها رهایم کرد در آغو*ش زندان، رفت!

می‌خواست بردارد ز دوشم بار غم اما...
دل کند آخر از منِ همواره ویران، رفت!

وحشی دلم را اهلیِ خود کرد و راهی شد...
می‌خواست صاحب خانه باشد، مثلِ مهمان رفت!

هرچند حرف از آمدن بود اولِ قصه...
آن مرد یک شب بی هوا دل زد به باران، رفت!

بانو
طاهره اباذری هریس
 
دختر که باشی می شوی رویای بعضی ها
دختر شدن یعنی همین، دنیای بعضی ها!

سنگ صبور مادر و عشقِ پدر، یعنی...
یک قلب کوچک می شود دریای بعضی ها

دختر که باشی خواهرت یعنی وجودت هم...
آغو*شِ خواهر می شود معنای بعضی ها

دختر که باشی می شوی جان برادر هم...
یعنی دلیل غیرت زیبای بعضی ها

دختر که باشی می شوی لبخند یک عاشق
گاهی دلیل گریه ی شبهای بعضی ها

دختر که باشی او اگر دارا نباشد هم...
چون عاشقی پس می شوی سارای بعضی ها

سیبی هوس کردی ولی تنها به یک علت...
باشی همیشه، تا ابد، حوای بعضی ها

دخترکه باشی می شوی همسر و گاهی هم...
هم می شوی مادر و هم بابای بعضی ها!

در یک کلام و ساده، وقتی دختری یعنی...
هستی امید و شادی دنیای بعضی ها!

بانو
طاهره اباذری هریس
شعر زیبا و بدیعی است. با ردیفی موثر و تازه. به سلیقه شما نیز تبریک میگویم. با برخی از آثار شاعر گرامی خانم اباذری آشنا هستم. سپاس
 
منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم

منم و حسرتِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ ل*بِ یار...ولی میخندم

منم و حسرتِ سرخیِ انارِ ل*بِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم

«نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست»
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم...

منم آن شاعرِ دلخون که فقط وقفِ تو شد
و ندید از تو جز آزار...ولی میخندم

هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم

کَسِ من روی تو و کارِ من آغو*شِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم

شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار... ولی میخندم

این جنون نیست که با دست تو ای هستیِ من!
پا نهادم به سرِ دار ولی میخندم .....


آه کز تاب ِدل ِ سوخته جان می سوزد
ز آتش ِدل چه بگویم که زبان میسوزد

یارب این ر‌خنهٔ دوزخ به رخ ِما که گشود؟
که زمین در تب و تاب است و زمان می‌سوزد

دود برخاست ازین تیر که در سینه نشست
مکن ای دوست که آن دست و کمان می سوزد

مگر این دشت ِشقایق دل ِخونین ِمن است ؟
که چنین در غم ِ آن سروِ روان میسوزد

آتشی در دلم انداخت و عالَم بو برد
خام پنداشت که این عود نهان می‌سوزد

لذّت ِ عشق و وفا بین که سپند ِ دل ِ من
بر سر ِ آتش ِ غم رقص کنان می سوزد

گریۀ ابر ِ بهارش چه مدد خواهد کرد؟
دل ِ سرگشته که چون برگ ِ خزان می سوزد

سایه خاموش کزین جان ِ پُر آتش که مراست
آه را گر بدهم راه جهان میسوزد

جناب ِ
علیرضا رنجبر

 
مادر سلام! ماه شبِ تار من! سلام...
مابین غم ها، شادی سرشارِ من! سلام

همراه خنده های پر از عشقِ کودکی....
همپای چشم خسته و بیدار من! سلام

مادر دوباره آمده ام تا دعا کنی...
در سجده ات برای دلِ زار من؛ سلام

تو آخرین پناه منی وقتِ بی کسی
ای پیچک امید به دیوار من! سلام

مادر ببین به غیر تو مرهم نشد کسی...
بر زخم جانِ خسته و بیمارِ من؛ سلام

بد بوده ام همیشه برای تو من ولی....
راضی نمی شوی تو به آزارِ من؛ سلام

ویران و دلشکسته من اما تو مادرم...
نوری همیشه در دل آوار من؛ سلام

هرجا که رفته ام به تو برگشته ام فقط
آغو*ش باز و همدمِ هر بارِ من؛ سلام

این بار هم دوباره به سوی تو آمدم...
تا باز بی منت بشوی یارِ من؛ سلام

صد ساله هم اگر بشوم بچه ام هنوز...
ای تا همیشه ماهِ شبِ تار من! سلام

بانو
طاهره اباذری هریس
 
عقب
بالا پایین