داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان

عاشقانه داستان کوتاه قاب آبنوس به ترجمه دیوا لیان مرداد 1404

No permission to download
در این بخش از سایت کافه نویسندگان، داستان کوتاه قاب آبنوس را برای شما عزیزان آماده کرده ایم. برای دانلود این اثر به ترجمه دیوا لیان با ما همراه باشید.

خلاصه:

قاب آبنوس داستان مردی است که پس از فوت همسرش بین خواب، رویا و حقیقت با معشوقه‌اش زندگی می‌کند

بخشی از اثر:
جمعیت فریاد زدند:
– عقب بایستید.
یک آتش‌نشان فریاد زد:
– همه در امان هستند.
شعله‌ها از هر پنجره‌ای زبانه می‌کشیدند. آسمان سرخ‌تر و سرخ‌تر می‌شد. من از میان دست‌هایی که مرا در آغو*ش گرفته بودند، بیرون پریدم. از پله‌ها بالا پریدم. از پله‌ها بالا خزیدم. ناگهان تمام وحشت به سراغم آمد.«تا زمانی که تصویر من در قاب آبنوس باقی بماند.» اگر تصویر و قاب با هم از بین بروند چه؟
با آتش و با ناتوانی خفه‌کننده‌ام در مبارزه با آن جنگیدم. به راهم ادامه دادم. باید نقاشی‌ام را نجات می‌دادم. به اتاق نقاشی رسیدم.
همین که به داخل پریدم، قسم می‌خورم که از میان دود و آتش، بانویم را دیدم که دستانش را به سمت من «به سمت من » دراز کرده بود، منی که خیلی دیر آمده بودم تا او را نجات دهم و شادی زندگی خودم را نجات دهم. دیگر هرگز او را ندیدم.
قبل از اینکه بتوانم به او برسم یا فریاد بزنم، احساس کردم زمین زیر پایم فرو ریخت و من در شعله‌های آتش افتادم.
چطور من را نجات دادند؟ چه اهمیتی دارد؟ آنها به نحوی من را نجات دادند.لعنت به آنها. تمام اثاثیه عمه‌ام از بین رفت. دوستانم خاطرنشان کردند که چون اثاثیه بیمه سنگینی داشتند، بی‌احتیاطی یک خدمتکار خانه که شبانه درس می‌خواند، هیچ آسیبی به من نرساند.
ضرری نداره!
اینگونه بود که من تنها عشقم را بردم و باختم.
من با تمام وجودم انکار می‌کنم که آن یک رویا بوده است. چنین رویاهایی وجود ندارند. رویاهای اشتیاق و درد فراوانند؛ اما رویاهای خوشبختی کامل و وصف‌ناپذیر «آه، نه» بقیه‌ی زندگی همان رویا است.
اما اگر اینطور فکر می‌کنم، چرا با میلدرد ازدواج کرده‌ام و چاق، کسل و مرفه شده‌ام؟
به تو می‌گویم، همه اینها خواب است؛ تنها بانوی من واقعیت است.
و چه اهمیتی دارد که آدم در خواب چه می‌کند؟
نویسنده
دیـوادیـوا عضو تأیید شده است.
دانلودها
1
بازدیدها
8
اولین انتشار
آخرین به روز رسانی

Ratings

0.00 ستاره 0 رتبه‌بندی
عقب
بالا پایین