نتایح جستجو

  1. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های قلک قلب | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شهاب پاشیدی بر دل به تب نشسته‌ام، که اندوه‌هایش را در بطن خود مدفون ساخته بود؛ مانند مادری که فرزند نورسیده و بی جان را، به خاک پیشکش کند و بعد به سوگ بنشیند... تو خوش یمن بودی برایم، قدمت برای این سرزمین ویران نشان آبادی، اشتیاق و امید بود پس، چه کسی بود که نجوا کرد: «شهاب شوم است؟»
  2. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های قلک قلب | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    تبر دستانت را به مقصد تن نحیف درختان این جنگل، نشانه گرفتی. نفس‌شان را بریدی و این آغو*ش گران‌جان و زخمین از حزنِ زمین بود، که شاخه‌های گریان را میان دستان حزین خود پناه داد.
  3. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های قلک قلب | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نبود تو، از من آدمی متهور ساخته! کسی که زمانی حتی از مرگ واهمه داشت، اکنون دیباچه موج مرگ را به وجاهت بر علو جدار قلبش نقاشی می‌کند. من، سالیان ممتدی را با عدم تو عبور داده‌ام و دیگر، خالی از آنچه هستم که ایامی مرا می‌آزرد.
  4. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های قلک قلب | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    به نام خدا عنوان دلنوشته: قلّک قلب نویسنده: هورزاد اسکندری ژانر: عاشقانه، تراژدی تگ: برگزیده مقدمه: ای هماد حیات من! این قلّک با تمام اندوخته‌‌هایش، جمهور ارمغانی است که مخبطی چون من، می‌توانست آن را مثال رهاوردی نیکو، به راه دریای متلاطم چشمانت بسپارد. اما، ته نشین نشد؛ روی امواج پریشان...
  5. ~Horzad

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته های رویای کال | هورزاد اسکندری

    هنوز می‌توانم به آسانی، برای صحبت با تو دلیل بیاورم. تا صبح بهانه بتراشم و حتی درمورد صدای خش‌ خش برگ ها زیر کفش هایم، گذر از کنار پیرمرد رفتگر، یا موسیقی بی کلامی که هر روز گوش می‌کنم، برایت قصه بگویم. یا حتی به ساده‌ترین شکل، تنها بپرسم: - حالت خوب است؟ اما دیگر نمی‌توانم؛ انگار من و تو هر...
  6. ~Horzad

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته های رویای کال | هورزاد اسکندری

    دنیل! در جغرافیایی دور از من نفس می‌کشی و این جبر جوانه زده در ریشه‌مان، همیشه مانع از آن بود که بتوانیم کنار هم باشیم. این که هیچ رخداد مشترکی بین ما ثبت نشد، دلیل بلند بالایی است که بزودی از میان گلبرگ های ذهنت دود شوم. ولیکن به پاس درس بزرگی که به من دادی، این معلم را فراموش نمی‌کنم. می‌دانی...
  7. ~Horzad

    نقد کاربر دلنوشته رویای کال اثر هورزاد اسکندری

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dlnvshth-hay-rvyay-kal-hvrzad-skndry-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.40044/
  8. ~Horzad

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته های رویای کال | هورزاد اسکندری

    برای بار هزارم،خیلی دلم می‌خواهد این مسیر را دوباره بیایم، و برای بار هزار و یکم، می‌دانم که دوباره مجبور می‌شوم از آن بازگردم. دوست دارم بگویم می‌خواهم در کنارت باشم. اما یادم می‌آید که قبلاً بار ها گفته‌ام، نمی‌خواهم متظاهر باشی و این تمنای کنار تو بودن، ممکن است تو را ناچار به قایم باشک در...
  9. ~Horzad

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته های رویای کال | هورزاد اسکندری

    دنیل! گفتی نمی‌خواهی وابسته‌ات باشم؛ وگرنه هیچکس آزرده نمی‌شود کسی را در زندگی داشته باشد، که او را دوست دارد و دل نگرانش می‌شود. حالا منظورت را فهمیدم! تو از جاری بودن عشقت در رود قلبم لذت می‌بردی، اما نمی‌خواستی که خودت هم، برای دختری که همیشه دیوانه خطابش می‌کردی این گونه باشی! آدمها ذاتاً از...
  10. ~Horzad

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته های رویای کال | هورزاد اسکندری

    دنیل! از تو فاصله گرفتم، و این به معنی دوست نداشتن تو نیست. راستش را بخواهی، در تک تک ثانیه های قمر در عقرب این فاصله‌ی تحمیلی، دریافتم که چقدر در عدمت هسته‌ی قلبم از هم می‌شکافد، چه اندازه به شنیدن صدایت و لم*س گوشنواز خنده‌‌ هایت احتیاج دارم! اما، باید می‌رفتم. حرف نزدن با تو، شاید قلبم را مورد...
  11. ~Horzad

    در حال تایپ مجموعه دلنوشته های رویای کال | هورزاد اسکندری

    به نام خدا عنوان دلنوشته: رویای کال نگارنده: هورزاد اسکندری ژانر: #عاشقانه سال نشر: بهار ۱۴۰۴ منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان - تالار ادبیات - بخش تایپ دلنوشته. مقدمه: این روزها مدام با خودم کلنجار می‌روم. دوست دارم به تو بگویم چقدر دلم برایت تنگ شده! اما کار درستی نیست. مدام می‌پرسم: - اگر...
  12. ~Horzad

    اطلاعیه (اعلام اتمام آثار ادبی)

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dlnvshth-hay-nt-skvt-hvrzad-skndry-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39367/ اعلام پایان.
  13. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    همه چیز قابل گفتن نیست. دیدگاه من هم زیادی غم انگیز است؛ پس نمی‌خواهم زیاده بگویم که دنیای تو نیز همرنگ دنیای من شود... . به وقتش چرخ گیتی، خودش هم‌بازی تو خواهد شد. نمی‌گویم پری مهربان است یا جلاد، برای هر کس شکلی دارد؛ یا پری است یا جلاد، و برای برخی آمیخته‌ای از هر دو شکل. مواظب خودت باش.
  14. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    هرگاه کسی می‌میرد، می‌اندیشم که آیا کسی هم وقتی که من، در گهواره مرگ خوابیدم، برایم خواهد گریست؟ - نه. جوابی است از من، برای خودم! تو که بهتر می‌دانی، من محبوب کسی نیستم. آن روز وجود من تماماً آبستن مرگ است و عوام خواهند رقصید. خوشحال اند، تو هم خوشحال باش.
  15. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گاه فقط بازیگر است که تغییر می‌کند؛ نقش همانی است که یک بار ایفا شده است. فکر نکن هر آدم تازه از راه رسیده‌ای، همراه تو خواهد بود.
  16. ~Horzad

    پایان نقدوبررسی دلنوشته نت سکوت

    خیر موفق باشید.
  17. ~Horzad

    اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dlnvshth-hay-nt-skvt-hvrzad-skndry-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39367/ درخواست تگ داشتم.
  18. ~Horzad

    پایان نقدوبررسی دلنوشته نت سکوت

    سلام عزیزم اول این که منظورت از این که اسم دلنوشته تو مقدمه استفاده بشه رو‌ متوجه نشدم. دوم: در خصوص عنوان شاید چون معنی توضیح داده نشده، ارتباط و جذابیت دیده نمیشه. نت سکوت، یه نت موسیقی حساب میشه؛ و اگه بخوای معنی کنی میشه صدای سکوت. این جا مثل اینه که من سکوت رو شکسته باشم و حالا صداش همه جا...
  19. ~Horzad

    اطلاعیه °•درخواست رنک نویسنده ادبیات•°

    درود بنده سه دلنوشته به اتمام رسیده دارم که یکیش منتشر شده و دو تاش در صف انتشار قرار دارند. هر سه هم تگ منتخب و محبوب داشتن( در انجمن دیگه) دلنوشته دیگرم هم در حال حاضر در حال تایپ در انجمن کافه نویسندگان هست که منتظر نقد و تگش هستم. آیا رنک نویسنده ادبی بهم تعلق می‌گیره؟ می‌تونین با سرچ...
  20. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    می‌گویند: قلب، بی منطق است و تو را به چاه سیاه روزی می‌افکند؛ اما عزیزم، ندای قلب همیشه درست می‌گوید. درست در همان نقاط ابتدایی که هنوز به احساسات کال آلوده نشده. او انتهای مسیرت را، همان ابتدا برایت نقاشی می‌کند. پس اگر ترسیم نتیجه باب میلت نبود اما با سماجت، پا در آن راه گذاشتی، بعداً با ترش...
عقب
بالا پایین