نتایح جستجو

  1. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نمی‌دانم بگویم بر علو سیال ذهنت، سبزینه خیال بکار یا نه! واهمه دارم که به گیتی امروز من بنشینی و آنگاه، ریش‌ریش شدن هویت رویاهایت را تماشا کنی. در مزرعه ذهنت رویا بکار اما، خودت را به آن زنجیر نکن؛ زیرا همیشه تیر های قسر، در کمین‌اند که قلب رویاهایت را بشکافند. نمی‌خواهم بگویم منفی باف باش، نه...
  2. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    فرشینه بلندی از سکوت می‌بافم که رنگ‌هایش، خون دل است و رج به رجش، صدایی است که پس از جذر و مد بسیار سکون یافته، و از دلِ خاکسترِ غلطیدهِ به خونِ حرف‌ های فرو خورده، عطر نفس‌ های ققنوس چشیده می‌شود. آیسو! زمانی که تیغ بُرای سخن، کند می‌شود و راغبی برای شنیدن نداری، خاموش باش.
  3. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گاهی از دست برو. اجازه بده آدم‌ها، در تقلای حضور دوباره‌ات تب کنند و دود شوند. نبودن را برای خودت معنی کن. باور کن زیاد بودن، آدم را می‌کشد. تنفس در هوای برخی، تو را مریض می‌کند. کناره بگیر.
  4. ~Horzad

    اطلاعیه درخواست تگ برای دلنوشته | تالار ادبیات

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dlnvshth-hay-nt-skvt-hvrzad-skndry-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39367/ درود... درخواست تگ
  5. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    آدم‌ها، زود از دست می‌روند. مثال برگی که در پاییز، در آغو*ش درخت فرو می‌ریزد و دیگر به مأمن شاخه ها برنمی‌گردد. شبیه لیوانی که می‌شکند، و دیگر پازل اتحاد تکه‌هایش، با هم جور نمی‌شود؛ و آبی که ریخته، و دیگر نمی‌تواند در ظرف شنا کند. اگر فرد با ارزشی در زندگی‌ات داری، برایش بجنگ. قبل از آن که دیر شود.
  6. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    من دلش می‌خواست، خیالش فارغ از همه باشد، و مصون از توضیح و تفسیر. کودک درونش اما، همیشه تقلا می‌کرد، این ریسمان را در محاصره، تنگه‌ انگشتانش حفظ کند. همیشه من را به حرف شنوی وادار کرد، تا مثل خودش، بابت همه چیز به آدم‌‌ها توضیح دهد؛ مبادا که اشتباه برداشت کنند. عزیزم! توضیح آدم را ضعیف می‌کند،...
  7. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نقطه‌ امنی که زیر سایه‌اش پناه می‌گیرم تا خشم وجودم را نسوزاند، و یاقوت سرخش دامان کسی را در خود نلرزاند، گوشه‌ اتاقم است، و ایضا هر مکانی که مرا، از آن ثانیه‌ها دور کند و از ریح‌های شنی بعدش، فاصله دهد.
  8. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    می‌خواهم با تو، از لذت بخش‌ترین قسمت نگاره‌ی دلواژه‌ها و به قلم نشستن شاعرانگی‌ها بگویم. "ما برای معشوق خیالی خود می‌نویسیم، یا شاید برای کسی که زمانی، دوستش داشتیم."
  9. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    تا به این لحظه، در جستجوی نیمه دیگری هستم که با حضورش، عطر خوشبختی در رج به رج زندگی‌ام بتراود ولیکن، به رمز عظیمی دست یافتم که گفتنش با تو، خالی از لطف نیست. تا تو، خودت را دوست نداشته باشی، کسی نمی‌آید، که تو را دوست داشته باشد!
  10. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    در هزارتوی پایانی شب، خودم را به تماشای قرص ماه دعوت می‌کنم و اجازه می‌دهم، نخ بادبادک خیال، دستم را بگیرد و به هزار و یک شب پرواز پیوند بزند. در آن لحظه، وقتی که آغو*ش مهرآگین پرواز، ریشه‌ام را در خود می‌رویاند، فرشینه‌ی آسمان را می‌بینم و دستی که مرا، به عجین شدن با خود فرا می‌خواند و چون بگویم...
  11. ~Horzad

    نقد کاربر دلنوشته نُت سکوت اثر هورزاد اسکندری

    @ژاکلین؛ @سونیام @Negin_a @malihe وقت بخیر دوستان. بی نهایت خوشحالم که از خوندن دلنوشتم لذت بردید، و بی نهایت سپاسگزارم که نقد و نظر خودتون رو با بنده به اشتراک گذاشتید. ژانر دلنوشته که اکثرا بهش اشاره کردید رو ویرایش کردم و در کل سعی می‌کنم در نوشتن همه جوانب رو در نظر بگیرم:love:-118-"{}
  12. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    خلاف اعداد چند واجی که در گوش عوام جاری شده و می‌گوید: جهان، جشن بالماسکه است. می‌گویم این گیتی اَمرد، میدان ناورد است و حال که در زمره افراد منتخب کارزار هستی، شجاعانه پیکار کن. حتی اگر چنته‌ات برای مقابله، پر از هیچ است با مشت‌هایی که ثمره‌ی اتحاد و یکدلی انگشتان توست، به آرزم برو. همه ما روزی...
  13. ~Horzad

    نقد کاربر دلنوشته نُت سکوت اثر هورزاد اسکندری

    به نام خدا https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dlnvshth-hay-nt-skvt-hvrzad-skndry-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39367/
  14. ~Horzad

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    https://forum.cafewriters.xyz/threads/mjmvh-dlnvshth-hay-nt-skvt-hvrzad-skndry-karbr-njmn-kafh-nvysndgan.39367/ درود... درخواست جلد دارم.
  15. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    سبز شو و چون رنگین کمان، بر فراز قله های خاموش دلت جاری شو. برای شاخسار های سرد وجودت، هور شو و پرتو های رنگینت را بر فرق سرشان فرو بریز. یاد بگیر برای فرتاش خودت همه باشی، و تکیه از خلق برداری. آنها فقط می‌خواهند تو را هیچ کنند.
  16. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    او ننوشت دوستت دارم اما، جمله‌اش را این‌گونه تمام کرد. "تو امید من هستی، که در هر لمحه از حیات، برای دوام آوردن به آن چنگ می‌زنم!" دوستت دارم می‌تواند، در هزاران ترکیب دیگر به رقص درآید که از ترکیب اصلی او، زیباترند.
  17. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    عشق زجرآور نیست. نگذار آدم‌ها دیدت را به عشق مفرق و تال کنند، می‌خواهم بدانی مطمح افراد، با تجربه آن ها ارتباط عمیقی دارد، و قرار نیست که بتوانیم برای یک مسئله، آن هم برای تمام آدم ها یک نسخه بپیچیم. جبن و فزع به خود راه نده. در این گیتی، هیچگاه کتم یکسانی وجود ندارد. اما بدان، متباین از دو...
  18. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    در آینه به کسی می‌نگرم که بار ها، او را وازده و مطرود کرده‌ام. کسی که پنداری هماره، قرضی به من داشته که ادا نکرده است. اما، فی الواقع این منم که زیر خروار ها دِینَم به او، گردنم سر در پیش شده و کمرم، معوج و گوژ شده است. اوست که بار ها منصفت بوده برای تاراندن و ترک من، ولی بار ها مقیم وجودم مانده...
  19. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    جلوت بعضی، چون نمود شمس در حال طلوع است و جلوت بعضی دیگر، مثال ریح و طوفان است که فجات و با شتاب هویدا می‌شوند؛ و آن گاه که رگ و ریشه‌ات را چونان نغز مرتعش کردند، هیاهوی‌شان فرو خواهد نشست؛ و جوری می‌روند که انگار، هرگز نبوده‌اند. بدا که ساکن قلبت، از دومین‌ها باشد. سقوط خواهی کرد!
  20. ~Horzad

    اتمام یافته مجموعه دلنوشته های نت سکوت | هورزاد اسکندری کاربر انجمن کافه نویسندگان

    حاشا که من وایه اعاده به طفولیت را داشته باشم. ولیکن گاه گاهی، ضمیرم یاد بود اذهان نوباوگی‌ام را برای خودش تداعی می‌کند. مثل لیل هایی که تا سپیده دم، می‌اندیشیدم که به چه نحو خودم را در کوله پشتی او پنهان کنم، تا مرا با خودش ببرد؟ تا ناگزیر نشوم به حله‌ای که راغب آن نبودم بروم. هر چند هرگز محقق...
عقب
بالا پایین