نتایح جستجو

  1. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد گر چشمه زمزمی و گر آب حیات آخر به دل خاک فرو خواهی شد
  2. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    بعضــــی از آدم ها فقط … از دور آدم انـــد !
  3. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    زندگی رسم خوشایندی است زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه عشق زندگی چیزی نیست که ل*ب طاقچه عادت از یادمن و تو برود ” سهراب سپهری “
  4. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گاهی ارزش واقعی یک لحظه را ، تا زمانی که به یک ” خاطره ” تبدیل شود ؛ نمی فهمیم …
  5. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    آدمها عادت میکنند به هر چیزی ؛ حتی به خنجر هایی که از پشت میخورند …
  6. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    رسم ” خوب ” ها همین است ؛ حرف آمدنشان شادت می کند و ماندنشان … با دلت چنان می کند که هنوز نرفته … دلتنگشان می شوی !
  7. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد جز غـم که هزار آفرین بر غم باد ” مولانا “
  8. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    آنکه پاداش الهی را باور دارد در بخشش سخاوتمند است. “امام علی علیه السلام “
  9. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شب شده بیا آغوشت را بگشا نبض زندگی ام در خواهش یک شب بخیر تو می زند دریغ مکن….
  10. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت آنچه در خواب نرفت چشم من و یاد تو بود …
  11. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شبها کنار پنجره بخواب اینجا خورشید من بی اذن نگاه تو طلوع نمی کند
  12. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    دنیای بزرگی ندارم اما همه ی دنیای من تویی
  13. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    الکی نیست که میگن ” شب به‌خیر! ” دردا تو تنهایی شب گنده ترن
  14. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شب بخیرت را به من نگو ! شبی که بی تو بگذرد ، کجایش خیر است …
  15. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ای کاش کنارت بودم تا زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم و تو آسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت نور باران کنی تا خوابت ببرد
  16. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    بخواب ای آفتاب بی غروبم شب تنهایی دل ها دراز است دعایت میکنم هر شب همین وقت که درهای دعا تا صبح باز است
  17. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
  18. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    صدایت در گوشم زمزمه می شود نگاهت در ذهنم مجسم ولی من تو را می خواهم نه خیالت را شبت ستاره باران …
  19. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    در هوایت بی‌قرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب جان و دل از عاشقان می‌خواستند جان و دل را می‌سپارم روز و شب ” مولوی “
  20. M

    قصه‌های خیالی ما | کاربر انجمن کافه نویسندگان

    تو بخواب نازنینم به جان تمام دلواپسی هایم قسم که لحظه ای دیده بر هم ننهم و نگهبان تمام غزل های بر باد رفته باشم قول می دهم یک مو نیز از سر قاصدک رویاهایت کم نشود تو بخواب نازنینم
عقب
بالا پایین