همه چیز تغییر میکند و هیچ چیز حتی برای یک لحظه ثابت نمیماند، اگر تو از این نکته آگاه شوی، میل و اشتیاق تا ابد ثابت نگه داشتن امور در توفروکش میکند و آنگاه آزاد و رها میشوی.
?اسو، هندوستان، فیلسوف، عارف
به نام خدا
در این تاپیک میتوانید برخی از ترکیبهای کنایی پراستفاده را به همراه معانی آنها مشاهده کنید.
✨•°•°•°«ترکیبهای کنایی با الف»°•°•°•✨
✨°•°•°•«ترکیبهای کنایی با ب»°•°•°•✨
✨°•°•°•«ترکیبهای کنایی با پ»°•°•°•✨
✨°•°•°•«ترکیبهای کنایی با ت»°•°•°•✨
✨•°•°•°«ترکیبهای کنایی با ج»°•°•°•✨...
▪︎آب از سر گذشتن: کار تمام شدن
▪︎آب به دهان خشک شدن: شگفتزده شدن
▪︎آب شدن بدن: لاغر شدن
▪︎آتش از آسمان باریدن: گرم بودن بیش از اندازهی هوا
آتش بر راه ماندن و کاروان گذشتن:
پایداری اثر و ناپایداری صاحب اثر(انسان)
▪︎آتش بر سر آمدن: ستم دیدن
▪︎آدم را کفری کردن: کسی را عصبانی نمودن
▪︎آرایش جان کردن: روحیهی تازه گرفتن
▪︎آستین بر چهره گرفتن: خجالت کشیدن
▪︎آسمان جُل بودن: فقیر و بیچیز بودن
▪︎آفتاب از کدام سمت در آمدن:
کار عجیبی صورت گرفتن
▪︎آگنده گوش بودن: نصیحت پذیر نبودن
▪︎آوای دوست از دشمن پدید آمدن:
دوست از دشمن شناخته شدن
▪︎آه در بساط نداشتن: تهی دست و بیچیز بودن
☆از آیینهی قلب زنگ بردن: کدورت و کینه را از بین بردن
☆از این جهان به جهان دیگر رفتن: مردن
☆از بام افتادن: ورشکست شدن و تهی دست شدن
☆از پا افتادن: ضعیف و ناتوان شدن
☆از پا در آمدن: نابود شدن
☆از پس دیوار گوش داشتن: دزدیده گوش دادن(استراق سمع)
☆از پی افکندن: نابود کردن
☆از ته چاه صدا در آمدن: ضعیف و نارسا بودن صدا
☆از جام عافیت می ناب خوردن: روزگار خوبی نداشتن
☆از جای در رفتن: عصبانی شدن
☆از جلوی کسی عقب نشستن: کوتاه آمدن در برابر کسی
☆از چیزی دست کشیدن: صرف نظر کردن از چیزی
☆از خود به در شدن: از خود بیخود شدن، بیهوش شدن
☆از خود مایه گذاشتن: با تمام وجود کار کردن
☆از دهن افتادن: مزهی خود را از دست دادن (غذا)
☆از زیر سنگ هم شدن: هر اندازه هم مشکل بودن
☆از سر بیرون کردن چیزی: فراموش کردن چیزی، به چیزی نیندیشیدن
☆از شاخ آرزو گل عیش نچیدن: به آرزوها نرسیدن و ناکامی
☆از شب تاریک سپیده سر زدن: گشایش حاصل شدن
☆از شمارش اعداد خارج بودن: بینهایت بودن، فراموش شدن
☆از طبع گذاشتن: از یاد بردن، فراموش کردن
☆از عالم مرگ باز آمدن: از مرگ نجات یافتن
☆از عرش به فرش آمدن: تنزل کردن مقام، از مرتبهی عالی به مرتبهی پست آمدن
☆از کوره در رفتن: عصبانی شدن
☆از گوش افتادن: شنیده نشدن
☆از گوشهی کلاه شکستن: ناچیز و کوچک بودن
☆از چشم کسی افتادن: خوار و بیمقدار شدن
☆از وقت خویش باز آوردن: آرامش و آسایش کسی را به هم زدن
☆اژدها پیکر بودن: با هیبت بودن، اهریمنی بودن
☆اسرار بر صحرا نهادن: آشکار شدن رازها
☆اسم روی چیزی گذاشتن: به چیزی توجه داشتن
☆اندر مغاک کردن: از بین بردن و تباه کردن
☆انگشتنما بودن: معروف و مشهور بودن
☆افسانه و افسون بودن: خیالی و غیر واقعی بودن
☆اهل من بمیرم تو بمیری بودن: متملق و چاپلوس بودن
▪︎آب از سر گذشتن: کار تمام شدن
▪︎آب به دهان خشک شدن: شگفتزده شدن
▪︎آب شدن بدن: لاغر شدن
▪︎آتش از آسمان باریدن: گرم بودن بیش از اندازهی هوا
▪︎آتش بر راه ماندن و کاروان گذشتن:
پایداری اثر و ناپایداری صاحب اثر(انسان)