نتایح جستجو

  1. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1402/02/20 فردا تولدمه اما... خ.ی.ان.ت.ش رو شده:) هنوزم باورم نمیشه با یه دختر کوچیک تر از خودم و بدرد نخورتر بهم خ.ی.ا.ن.ت کرده:)
  2. بانو سورا:)

    مشاوره مشاوره ارتقا قلم و لحن و ساختار رمان

    پارت اول با دستای لرزون، آلبوم خاطراتم رو باز کردم که با اولین نوشته‌ی خودم رو به رو شدم: « گاهی.... دلت"به راه"نیست!! ولى سر به راهى… خودت را میزنى به "آن راه" و میروى… و همه، چه خوش باورانه فکر می كنند که تو "روبراهى"…» لبخند تلخ کوچیکی روی ل*ب‌‌هام نشست، کسی که این‌ها رو نوشته منم؟ منم که...
  3. بانو سورا:)

    مشاوره مشاوره ارتقا قلم و لحن و ساختار رمان

    نام رمان: فرشته‌ی سودا مقدمه:سودا به معنیه آفتاب، آفتابی پنهان شده در پس رازهای مگو. هویتی گم شده، انتقامی سینه سوز و جان گداز، خشمی از جنس آتش. این تاوان سوداست..... خوب میگن مقدمه داره کل روند رمان رو لو میده و یکم باید رازآلود تر باشه تا خواننده جذب بشه
  4. بانو سورا:)

    مشاوره مشاوره ارتقا قلم و لحن و ساختار رمان

    هنوز تاپیکش زده نشده باید پارت‌ها و خلاصه‌اش رو بفرستم اینجا
  5. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1402/01/01 ناراحتم از دستش... با دخترای زیادی گرم میگیره، راز مگوی من فاش شده:) همه میگن اون گفته:) قهر میکنم باهاش.... زنگ و پیام هاش رو جواب نمیدم و بلاکش میکنم تا یاد بگیره به کسی نگه... ولی گوش شنوا نداره... به ضحا گفته با من حرف بزنه و راضیم کنه برگردم....
  6. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1401/12/25 ساعت 8 صبحه دارم با اون حرف میزنم و میخندم:) شب قبلش واسه داییم که سه سالی هست باهاش زندگی میکنم رفتیم خواستگاری و من از شدت وابستگی بهش نشسته هم گریه میکنم هم میخندم... چند روزی هست با خانوادم آشتی کردم... دیشب چهارشنبه سوری بوده و ما خواستگاری بودیم.. دایی نوید، که من صداش میزنم...
  7. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1401/12/06 صبح زوده با دوست دخترش تماس میگیرم:) حرف خوبی بهم نمیزنه وقتی خودمو معرفی میکنم... گوشی رو قطع میکنه و چند ساعتی گذشته... بازم اون صفحه گوگلی... نوتیف‌هاش میاد.... همه چیز حسابی بهم ریخته.... من و دوست‌ دختر سابقش و اون پسر، در حال بحث کردن وسط چت‌روم هستیم... اما من عین همیشه با 19...
  8. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1401/12/05 چند روزی گذشته بازم... حالمون خوبه و میخندیم باهم... از دوست دختر سابقش برام میگه... سعی میکنم منطقی برخورد کنم و بیخیال گذشته‌اش باشم... وسط چت‌روم داریم شوخی میکنیم اما اون یهو میزنه به سرش و میگه: خانم سودا محمدی با من ازدواج میکنی؟ حالا کل اون صفحه گوگلی میدونن من و اون دوست دختر...
  9. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1401/12/03 چند روزی هست رابطمون شروع شده... من دوست دخترشم و اون دوست پسرم... قصدمون از رابطه باهم چیه؟ هنوز نمیدونم... تو یه راهی قدم گذاشتم که انتهاش رو هم نمی‌دونم... ضحا تازه عضو شده، عین رقیه ست برام، عجیب شبیه خواهرمه... خواهری که سه سالی هست ندیدمش و مجبور به ترکش شدم... با ضحا کلی خنده و...
  10. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1401/12/01 پیشنهاد میده رابطمون رو از خواهر برادری فراتر کنیم... دستم بنده یه پرونده‌ست... نمیدونم قبول میکنم یا نه! ولی نه فکر کنم قبول کردم که شمارش رو برام گذاشت... غروب شده، ماه آخر زمستونه.... تازه رسیدم خونه... حوالی ساعت ۵ غروبه... شمارش رو میگیرم... جواب میده:) فامیلیش رو یادم رفته...
  11. بانو سورا:)

    مشاوره مشاوره ارتقا قلم و لحن و ساختار رمان

    @آناهیتا سلام خسته نباشی... من اولین رمانم هست که مینویسم برای مقدمه و لحن محاوره‌ای مشکل دارم اینکه رمان قراره چه روندی رو طی کنه میدونم اما اونجوری که بایده نمیتونم به قلم و تصویر بکشمش:)
  12. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1401/11/30 توی این روز خیلی عصبانی‌ام شدیداً عصبانی... کلی مشکل داشتم و فشار روانی... یه دختری توی همون صفحه گوگلی باعث شد اعصابم بیشتر بهم بریزه:) هرچی میپرسیدم میگفت از اون بپرس... با همون عصبانیت رفتم پی‌ویش و شروع کردیم حرف زدن... از شدت عصبانیت آنقدر حواسم پرت بود که رازی مگو رو بهش گفتم...
  13. بانو سورا:)

    دفترچه خاطرات [دفترچه خاطرات 💜purplerose💜]

    1401/11/23 اولین باری بود که اسمشو پرسیدم... نمی‌دونستم قراره بعدش چی بشه، اگر میدونستم همون موقع صفحه گوشی مو میبستم و هیچوقت دیگه به اون صفحه‌ی گوگلی نمی‌رفتم:) اسمش رو گفت.... توی یه صفحه گوگلی همکار شده بودیم... دوتا اکانت داشت، با اون یکی اکانتش ادعاش میشد دختر عمه‌شه... باور کردم.... کاش...
  14. بانو سورا:)

    اطلاعیه [ درخواست دفترچه خاطرات اختصاصی ]

    درخواست دفترچه خاطرات✨ https://dl.gitar-music.ir/music/2022/12/24/pid_15433/mahsun-belalem-2(gitar-music.ir).mp3
  15. بانو سورا:)

    اطلاعیه اعلام یا درخواست مشاور نویسندگی

    سلام خسته نباشید درخواست مشاور داشتم برای ارتقا قلم و لحن و ساختار رمان:)
  16. بانو سورا:)

    همگانی [ همین الان داری به چی فکر میکنی؟ ]

    به اینکه چقدر سخته آدمی که همه جونت بوده باهات غریبه بشه، چون زیادی خوب بودی براش:) برای هزارمین بار صدتو واسه هیچکسی نذار:)
  17. بانو سورا:)

    سوژه شو سری هفتاد و هشتم سوژه شو| Zizi

    .الگوی زندگیش کیه؟ مادرش و من🥹😂 ².بزرگترین آرزوش چیه ؟ برترین مقام دار سال بشه😈😂 ³.از چه ویژگی اخلاقی متنفره؟ که بهش دروغ بگن ⁴.از چه غذایی بدش میاد؟ جوجه 😒 5. بزرگترین ترسش؟ شوهرش ولش کنه یا خیانت کنه😯 6. صدای چی یا کی آرومش میکنه؟ شوهرش 7. اگه قلبش نصف بشه، نصف قلبشو به کی میدی؟ برمیگردونم...
  18. بانو سورا:)

    فراخوان جذب ژورنالیست

    اعلام آمادگی روزنامه:)
عقب
بالا پایین