نتایح جستجو

  1. م

    پایان همکاری ثبت فعالیت نقد | منتقد: زهرا.م

    بسم آنکه قلمی آفرید و استعدادی را غنائت بخشید... . منتقد: @زهرا.م منتقد عزیز لطفا در ثبت زحمات خود کوشا باشید و هر فعالیتی برای تالار نقد دارید، در اینجا ثبت کنید! نکته: حتی تمرین‌های تیم نقد را در اینجا ثبت کنید و چیزی را از قلم نندازید. تمام تلاش ما برای ماندگاری زحمات شما در تالار ادبیات...
  2. م

    ثبت فعالیت نقد | منتقد: Fatemeh.m

    بسم آنکه قلمی آفرید و استعدادی را غنائت بخشید... . منتقد: @Fatemeh.m منتقد عزیز لطفا در ثبت زحمات خود کوشا باشید و هر فعالیتی برای تالار نقد دارید، در اینجا ثبت کنید! نکته: حتی تمرین‌های تیم نقد را در اینجا ثبت کنید و چیزی را از قلم نندازید. تمام تلاش ما برای ماندگاری زحمات شما در تالار ادبیات...
  3. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    "به نام او" نام دلنوشته: عنانِ دل (افسار دل) دل‌نگار: مطهره.س ژانر: عاشقانه- اجتماعی- تراژدی ناظر: @MobiNa ویرستار: @MAHWNAZ سطح : منتخب خلاصه: همیشه دلم می‌خواست برایت نامه‌ای بنویسم اما نشد. حالِ‌ عجیبی دارم، گنگ و سرگردان! نمی‌دانم‌ کجای زندگی‌ات را گرفته‌ام، نمی‌دانم برای چه بازیچه قرار...
  4. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    آغازِ کابوس‌هایم بگذار صدای نوشتن دوستت دارم‌هایت همین‌قدر پاک و معصوم در درونِ من زنده بماند. آرامم می‌کردی؛ اما من هنوز زنده‌ام. من هر چه می‌نوشتم، هر چه که دیگران می‌خوانند یاد تو مرا وادار به کشف این اشعار درون خودم می‌کرد. شاید هم دخترکِ درونِ من دلتنگ توست؛ اما دیگر از رویا‌های پوچ...
  5. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    خیال خوشی‌ست دوست داشتنِ کسی که نمی‌داند هستی؛ نمی‌داند که حتی دوستش داری؛ نمی‌داند که حتی بخاطرِ نفس‌هایِ اوست که نفس می‌کِشی. نمی‌داند که وقتی می‌شنوی که کسی دیگر می‌گوید دوستش دارد دوست داری دیوانه شوی! او هیچ چیز نمی‌داند هیچ چیز از اینکه دوستش دارم؛ از اینکه لبخند‌هایم تنها به ل*ب‌هایِ گرمش...
  6. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    همیشه در تصوراتم مرد با غیرت مردی بود که اگر یک‌ نفر چپ به من نگاه می‌کرد عربده می‌کشید و حکم مرگ آن فرد را صادر می‌کرد! اگر یک تار از موهایم را مردی جز خودَش می‌دید، داد می‌زد: بپوشون اون لامصب‌ها رو! اگر مانتو کمی کوتاه بود مانند پسر بچه‌ها قهر می‌کرد؛ و خیلی چیز‌های دیگر. این‌ها غیرت هستند،...
  7. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    من تا ابد عاشقانه دوستت خواهم داشت؛ می‌دانم! و دلِ تنگم، فروغ خواهد شد می‌دانم. برای تو می‌نویسم... {احساس خریدنی نیست، احساس فروشی نیست، احساس مُردنی‌ست.} جامت را سر کشیدم و مس*ت از تو به تدریج صادق هدایت شدم. تمامِ من، هنوز جایی درست بین ل*ب‌هایت نفس می‌کشد. و می‌گریم برای چشمانِ قهوه‌ای رنگی...
  8. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    درد است هرم نفس‌های یخ زده تو در میان این خرما پزانِ خوزستان! درد است انتظارِ جنون گرفته من دورا دور از تب تن تو... تو نباشی که خاک گرم جنوب یخ می‌بندد؛ تو که نباشی زیر تازیانه‌های خورشید، دخترکی که در چالِ گونه‌ات زنده به گور شد، سرما‌زده می‌شود. تو که نباشی ساعت‌ها و عقربه‌ها راه را به دنبال...
  9. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گفتم اگر نبودم مرا در چیز‌هایی پیدا کنید که دوستشان داشتم. مثلا مرا در لبخند کنجِ لبانش بیابید! در تیرگی عمیق چشمان‌اش و یا لا به لای موهای خرمایی‌اش. اگر کمی دقت کنید، مرا در بند بندِ انگشتانش و رقصم را روی مژه‌هایش می‌بینید. اگر نبودم، مرا کنار او بیابید؛ همراه او تا ابد... حتی اگر هرگز دیده نشوم!
  10. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ما غرق شده بودیم؛ چشم‌ها کور و گوش‌ها کر، در تاریکیِ مطلق برای من یک او بود که می‌درخشید و یک من برای او! خورشید بود و من کافر سنت‌های دور؛ تنها ما بودیم جایی فراتر و دورتر از زمین؛ آنجا که روح‌ها در هم ادغام می‌شوند؛ غرق شده، خارج از مادیت‌ها و غوطه ور در معنویتی از جنس عشق و به راستی عشق...
  11. م

    پایان همکاری [ دفتر کار ناظر مطـهـره ]

    ?نام اثر: من تنها تورا دارم ?نویسنده: @Negin ?لینک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/14199/ ?تاریخ شروعِ نظارت: ۱۴۰۰/۳/۳۱ ?وضعیت: تمام شده.
  12. م

    پایان همکاری [ دفتر کار ناظر مطـهـره ]

    ☁️نام اثر: پریماه ☁️نویسنده: @Negin ☁️لینک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/12169/ ☁️تاریخ شروع نظارت: ۱۴۰۰/۳/۳۱ ☁️وضعیت: تمام شده.
  13. م

    پایان همکاری [ دفتر کار ناظر مطـهـره ]

    ?نام اثر: مرگ تدریجی ?نویسنده: @crocodile ?لینک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/2083/ ?تاریخ شروع نظارت: ۱۴۰۰/۳/۳۱ ?وضعیت: تمام شده.
  14. م

    پایان همکاری [ دفتر کار ناظر مطـهـره ]

    ?نام اثر: مترسک سرگردان ?نویسنده: @ovin.arat ?لینک: https://forum.cafewriters.xyz/threads/17112/ ?تاریخ شروع نظارت: ۱۴۰۰/۴/۱ ?وضعیت: درحال تایپ
  15. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    دوستت می‌دارم به همان دلیل‌های کوچک و بدون منطق؛ به دلیل بی‌دلیل بودن حس افسار گسیخته‌ام! که خِرِ من را قرار نیست ول کند؛ دوستت می‌دارم به شدت کوبش دیوانه‌وار قلبم وقتی تو را می‌بینم. به ژرفای گودالِ تاریک چشمانت؛ به اندازه‌ی تمنای بی‌انتهای من برای داشتن آغوشت... به اندازه یک نفس و گرفتن دمی...
  16. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    از گشتن و نیافتن‌های مکرر زده شده‌ام‌. لم داده‌ام یگ گوشه روی مبلِ بی‌خیالی، و جهانتان را به تماشا نشسته‌ام و می‌بینم؛ همانانی را که چون من در پی آغو*ش‌های گرمند؛ در پی لبخند‌های کودکانه در چهره‌های درد کشیده؛ در پی صداقتی مقدس میان کثافت‌های این روزگار نحس! می‌بینمشان؛ می‌بینمتان که چگونه...
  17. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ماورای تلخکامی‌ها‌ی من؛ یک تو در حالِ بی‌قراری‌ست. دور از هوای معطر به نفست؛ بمانند شاخه گل خشک کِز کرده میان عکس‌های دونفره! می‌دانی تشویش نبودنت جان به سیخ می‌زند جانا... فاصله‌ها عذابِ روان می‌شود و خیال چمدان بستن به سر می‌راند. احتیاج است به شادکامی از جنس چرخش رقاصانه زیر سایهِ دستانت...
عقب
بالا پایین