نتایح جستجو

  1. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    می‌رسد شب گذشتن از حصار رویا‌ها، لم*س تن حقیقت، هنگامی که مهتاب نیست و تو در آغو*ش من می‌تابی، شب رهایی، فرار تاریکی و حبسَت در سلول‌های من! می‌رسد برگ پایان این دفتر کهنه تمام می‌شود قلم سیاه روزگار؛ جایی که من و تو شب را کنار می‌زنیم، وقتی که من به خورشید خود و تو به ماه سجده می‌زنی؛ وقت درخشش...
  2. م

    دنباله دار ツ حاضری کاری که نفر قبل میگه رو انجام بدی؟ ツ

    صد در صد بله حاضری پات رو بزاری توی یک زیرزمین پر از حشره؟
  3. م

    تا حالا وقتی در قفل بوده از رو دیوار بالا رفتی؟

    برای اولین بار و اخرین بار توی زندگیم وقتی کلاس نهم بودم کلیدم رو جا گذاشته بودم و کسی‌ هم خونه نبود بنابراین مجبور شدم از دیوار بالا برم که پا‌ی چپم هم شکست|:?‍♀️
  4. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    عطرِ بهار دور‌تر و دور‌تر می‌شود از مَشام و بوی تو می‌آید؛ رایحه‌ی بین موهایت، همراه باد گرم تابستانِ نفس‌هایت؛ نَم نمک حضورت شکاف می‌دهد پوسته‌ی بهاری را خورشیدِ وجودَت از شکاف‌های سبز به تنم می‌تابد؛ دور از انتظار نیست که تو فرزند تابستانی و من مجنون هم گیر تب و تاب توام! اگر من زمانِ هخامنش...
  5. م

    تولدت مبارک تیر ماهی جانم

    تولدتون مبارک??
  6. م

    درخواست مدیریت آزمایشی تالار تیزر رمان| -.sakora کاربر انجمن کافه نویسندگان

    سلام وقت به‌خیر. درخواست مدیریت آزمایشی تالار تیزر رو داشتم?
  7. م

    حستون به قبرستون چیه؟!

    حسی مخلوط از ترس و آرامش..
  8. م

    نام های کاربری عجیب و غریب

    @ماهدا ماهدای انجمن... (جنسمون جور شد)
  9. م

    نام های کاربری عجیب و غریب

    @سوباسا سوباسای انجمن...
  10. م

    نام های کاربری عجیب و غریب

    @زگیل زگیل انجمن:/...
  11. م

    شعر «اشعـار فرامرز عرب عامری»

    گر بگویم با خیالت تا کجا‌ها رفته‌ام مردمان این زمانه، سنگسارم می‌کنند... . - فرامرز عرب عامری?
  12. م

    شعر «اشعـار فرامرز عرب عامری»

    رج به رج هر بیت را روی چشمت ساخته‌ام شعر‌هایم دستباف مهربانی‌های توست! - فرامرز عرب عامری?
  13. م

    اتمام یافته دلنوشته عنانِ دل| ترمـه کاربر انجمن کافه نویسندگان

    جدیداً شب‌ها عجیب دلگیر شدند؛ نکند تو ناراحتی و من بی‌خبرم؟ نکند خواب بد می‌بینی جانِ دلم؟ این شب‌ها جدیداً دردناک شده‌اند! بی‌دلیل زجر می‌دهند و بی‌رحمانه غرق می‌کنند! تو که خوب می‌دانی ما قصه‌هایی که سوز زخمشان اشک در چشمانمان جمع می‌کرد را گذراندیم. این شب‌ها چشم‌ها خشک است؛ دست‌ها سرد است...
  14. م

    دنباله دار بزرگ‌ترین ترس بچگیت چی بوده؟ و الان چیه؟

    ترس الانم: جای تنگ و خفه مثل اتاق کوچیک یا آسانسور و از دست دادن عزیزانم... . ترس بچگیم: انباری خونه مادربزرگم، مرغ و خروس
  15. م

    شعر «اشعـار فرامرز عرب عامری»

    عطسه‌هایم عرصه پاییز را پر کرده است حرف رفتن می‌زنی؛ هی صبر می‌آید فقط... . - فرامرز عرب عامری?
  16. م

    شعر «اشعـار فرامرز عرب عامری»

    تو در کنار خودت نیستی؛ نمی‌دانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد. - فرامرز عرب عامری?
  17. م

    باباهاتون تو خونه چی صداتون میکنن؟

    بابام که کلا توی مواقع عادی به اسم صدام نمی‌کنه:/ وقتایی که درخواستی داشته باشه که میدونه زورم میاد انجامش بدم میگه: دختر بابا مطهره جان ??‍♀️
  18. م

    محفل ادبی [ حال خود را به نثر بیان کنید ]

    درد‌های من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست... . درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان؛ مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نام‌هایشان جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان درد می‌کند! - قیصر امین پور?
عقب
بالا پایین