(بغض)
نش؛ پشت این پنجره هم هستی؟!
حتی اینجا هم بودنت رو حس میکنم.
(مکث کوتاه)
نش؛ مامانبزرگم الان پیش توعه؟! میتونی ببینیش؟! اون میتونه من رو ببینه؟!
حتماً پیش توعه. چون اونم مثل تو تنهام گذاشته.
آره، سه روزه که تنهام گذاشته. از اول هم تو رو بیشتر از من دوست داشت. فکر کنم فهمیده تو کجایی،...