نتایح جستجو

  1. سایه مولوی

    اطلاعیه درخواست نقد اولیه شورا | رمان

    سلام و درود درخواست نقد شورا دارم. https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-zm-v-yqyn-nvysndh_sayh-mvlvy.39118/
  2. سایه مولوی

    اطلاعیه درخواست تگ انحصاری برای رمان | تالار رمان

    سلام و درود درخواست تگ دارم https://forum.cafewriters.xyz/threads/rman-zm-v-yqyn-nvysndh_sayh-mvlvy.39118/
  3. سایه مولوی

    اتمام یافته رمان زعم و یقین نویسنده_سایه مولوی

    وارد اتاق که شد، با دیدن خاله شیرین، مادر رزی که داخل رخت‌خوابش نشسته و کتاب می‌خواند، لبخندی به لبش نشست. - سلام خاله شیرین. خاله شیرین با دیدنش لبخندی زد. - سلام پری جان، خوبی؟ به‌ سمتش رفت و سینی را روی زمین گذاشت. - خوبم ممنون، شما خوبین؟ خاله شیرین با دستان لرزان عینک ته‌استکانی‌اش را از...
  4. سایه مولوی

    اتمام یافته رمان زعم و یقین نویسنده_سایه مولوی

    تماس را که قطع کرد، از اتاق بیرون آمد. با دیدن پرهام و سهند که سرگرم تماشای تلویزیون بودند، لبخند تلخی به لبش آمد. سودی گفته‌ بود: «برادرش نقطه ضعفش شده و برای او هرکاری خواهد کرد.» آهی کشید. پر بیراه هم نگفته ‌بود؛ پس از مرگ مادرش برای آینده برادرش همه کاری کرده‌ بود. نگاه از پسرها گرفت و به...
  5. سایه مولوی

    اتمام یافته رمان زعم و یقین نویسنده_سایه مولوی

    رزی از اتاق بیرون رفت و در را بست و نگاه او، هم‌چنان به در بسته خیره بود. روزهای زیادی دلش خواسته ‌بود جای رزی باشد. روزهای زیادی هم به حالش غبطه خورده ‌بود. از این‌که مادرش را داشت؛ گرچه که بیمار و زمین‌گیر، اما کنارشان بود. او هم خیلی روزها آرزو کرده‌ بود که ای کاش مادرش کنارش بود. کنارش بود...
عقب
بالا پایین