میزنم چنگ با دلی همچو سنگ بر گنگ
مینویسم بیدرنگ که رها یافته ام از منگ
از آن سراب، از آن فریب، از آن آیینه ننگ…
قلم کهنه ام را با جوهر امید پر میکنم
تا که انگیزهام جوانه زند…
مینویسم از روزهای دیرین و میبینم خاطره های شیرین…
آری دگر بار میگیرم در دست، نخ نوید بخش حیاتش را
تا که کامی دهم...