به نام خدا
[نقد دلنوشته چشمان اقیانوس]
نویسنده: @BiJoU
منتقد: @Z.marashi
نقد کلی دلنوشته:
دلنوشته فضای غم انگیز و تلخی را برای خواننده تداعی می کند. فضایی از غم ها، دلشکستگی ها و گلایه هایی از زندگیای که طعم مرگ می دهد. دلنگار این دنیا را بسیار تلخ می داند و امید را در پس تاریکی. اما در...
به نام خدا
نام مجموعه: به سوی آسمان
شاعر: زهرا مرعشی
ژانر: تراژدی، اجتماعی
قالب: نو، سپید
سطح: منتخب
مقدمه:
من نمی دانستم
که به دنبال کدامین خورشید
در پس کوه درد می گردم
روزی اما وقتی
کوه ها خم گشتند
آسمان را دیدم
او به من می خندید
من به خود لرزیدم
تازه فهمیدم چیست
من فقط باران را
من فقط...
کمی آهسته تر باران
کمی آهسته تر برخوان
دگر اینجا تحمل هایمان
خاموش و تاریک است
دگر اینجا برای خستگی ها در نمیسازند
صدای بارش موج صنوبر را نمی بویند
سلامی را به کشتی ها نمیسپارند
کمی آهسته تر باران
کمی آهسته تر برخوان
هوای نا بهنگامی است برای بارشت باران
زمین را تاب این حجم از محبت نیست
ثوابت...
من دلم میخواهد
بروم از این شهر
بگریزم ز کسوفی که مرا میخواند
بگریزم ز صدایی که درون قلبم
به توان پر ققنوس ندارد باور
گر چه میگویند اینجا آسمان ها تیرهاند
من به دنبال مهر می گردم
من به دنبال عشق می گردم
اندر این شهر، مهربانی را
در درون شیشه ای تیره، نگه میدارند
می سپارند به دریای فراموشی...
دلم پرواز میخواهد
که جانی تازه آراید درون ارزوهایم
دلم اهسته اهسته
از آن سوی صنوبر ها
به دالان کبود تیرگیها می کند لانه
و آتش در درون سینهام آرام میگیرد
به پاس آرزو های نهان خاک پوشانده
به دنبال کبوتر های سرگردان این میدان
به آن دریای خشک بی جهت جوشان
به ساحل های مه آلود این دریا، سفر کردم...
ناامیدی را من
در میان موج های این زمین سرد پارو میزنم
من کلام آب را
حین برخورد سنگ میشنوم
و صدای گرگ را
که به هنگام رسیدن به فلک
ماه را در خسوف مینگرد
و هنوز در خیالش شب ها
به جنون میگذرد از این غم
و من در درون این زمستان
آفتاب را بر می گزینم
که بر فراز تپه ها ایستاده است
آفتاب را در درون قلبم می نشانم
با هم چای می خوریم
و صدای باران
ابرها را رنگین کمان می کند
می نوازد پیانوی خاک خورده را
در گوشه سال های بی صدا
و صدایش می پیچد در قلب های سرد
و راه را از سر می گیرد
به سوی آسمان...
[نقد دلنوشته گنگ]
نویسندگان: @~balut~ @ozan
منتقدان: @بآمداد @زهرا.م
نقد نام:
نام دلنوشته کمی ذهن خواننده برای چیزی که قرار است با آن روبه رو شود منحرف کرده و تصور روشنی را برایش ایجاد نمی کند. درست است که نام دلنوشته را در متن استفاده شده، اما زیاد مربوط به کلیت دلنوشته نمی شود. خواننده...
آتشفشان قلب من
خاموش بود و سر به زیر
می خفت هر شب بی رمغ
می خاست هر صبح بی دریغ
تا اینکه در پستوی شب
دیدم که نوری از هدف
چون تیر بر قلبم نشست
چون مُردم از آن تیر خوش
آغاز شد احیای من
هر صبح و هر شب هر زمان
آتشفشان قلب من
می کوبد آتش ها به جان
تا گردد آزاد از قفس...
سلام و احترام خدمت شما نویسنده عزیز
اینکه درباره نام دلنوشته فرمودید من هم در نقد گفتم که چشمان اقیانوس میتونه معانی مختلفی داشته باشه و ازش برداشت های متفاوتی بشه نمیدونم چی انقدر شمارو ناراحت کرده. اگر اسم مشکل داشت میگفتم.
و اینکه گفتید ساختمان دلنوشته یک چیز کلی هست درسته اما خب ما نقد...