نتایح جستجو

  1. (SINA)

    اطلاعیه درخواست تگ فرعی برای رمان و داستان

    درود درخواست تگ فرعی دارم برای رمان سایه های مرده https://forum.cafewriters.xyz/threads/40707/
  2. (SINA)

    نظارت همراه رمان سایه های مرده | ناظر: تاجر غم

    درود چند پارت جدید
  3. (SINA)

    عالی رمان سایه‌های مرده | سینا صیقلی

    جوابی نیومد. هلنا فقط نفس می‌کشید. به‌زور. زمین سرد بود. نم‌دار و گل‌آلود. خزیدن از بین بوته‌ها یه شکنجه‌ی تدریجی بود. صدای خفیف پوست‌پوست شدن آستین‌هام، سایش اسلحه‌ها، خش‌خش علف‌ها... و هر لحظه، خطر دیده شدن. همین‌طور که جلو می‌رفتیم، کاترین که جلوی من بود، ناگهان ایستاد. ـ اوه... لعنتی... ...
  4. (SINA)

    عالی رمان سایه‌های مرده | سینا صیقلی

    همه سمتش برگشتیم. شاید سه یا چهار کیلومتر راه بود. خاک نرم زیر پا، گاهی فرو می‌رفت. روی زمین استخون‌های قدیمی و لاشه‌هایی مونده بود که دیگه حتی معلوم نبود چی بودن. تفنگ‌هامون رو بالا گرفتیم؛ آماده، سکوت خفه‌کننده‌ای تو هوا بود، اما قدم‌هامون قاطع، قدم به قدم، مثل آدم‌هایی که دیگه چیزی برای از...
  5. (SINA)

    عالی رمان سایه‌های مرده | سینا صیقلی

    یه مکث کرد. ـ گرفته بودن‌مون. گروگان، با دستای بسته. بی‌غذا و توی تاریکی. ـ و آرمین... . صدای ریگان آروم‌تر شد، ولی توش یه برق افتخار بود. ـ آرمین منو بیرون برد. چند بشکه نفت روی زمین پخش کرد. همه‌جا، بعد یه مشعل... همه‌چی منفجر شد. اون وسط آتیش، همه‌ی شورشی‌ها رو کشت؛ خودشم کم مونده بود بسوزه...
  6. (SINA)

    دنباله دار کدوم شخصیت کارتونی هستی؟

    کاپیتان لیوای چون همیشه تموم تلاشش رو می‌کرد تا به خوبی‌ها برسه، ولی هیچ‌وقت دیده نشد. کسی تشویقش نکرد، کسی واقعا درکش نکرد. اغلب وقت‌ها تنها بود... اون فقط یه زندگی معمولی می‌خواست، یه آرامش ساده، ولی انگار سرنوشت چیز دیگه‌ای براش نوشته بود.
  7. (SINA)

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    https://uploadkon.ir/uploads/b1f131_25VID-20250731-100807-3742.mp4 نوش جان -118-"{}
  8. (SINA)

    اطلاعیه درخواست نقد اولیه شورا | رمان

    درود درخواست نقد داشتم برای رمان کوتاه کوه بی‌فروغ https://forum.cafewriters.xyz/threads/40958/
  9. (SINA)

    نظارت همراه رمان کوه بی‌فروغ | ناظر: Azaliya

    درود پارت‌های جدید ارسال شد
  10. (SINA)

    در حال تایپ رمان کوتاه کوه بی‌فروغ | سینا صیقلی

    صدای نفس‌ها محوتر شد. گوش می‌دادن. - تیسفون شاید بسوزه... ولی یادش نمی‌سوزه. تا ما زنده‌ایم، خاک زنده‌ست. ما رو از اسب انداختن، از کوه له‌مون کردن، تو گرد و خاک دفن‌مون کردن... ولی هنوز ایستاده‌ایم. ما زنده‌ایم و اگه قراره بمیریم... وای بر اون‌ دشمنی که سر آخرین ایرانی رو خم‌شده ببینه! دستم رو...
  11. (SINA)

    در حال تایپ رمان کوتاه کوه بی‌فروغ | سینا صیقلی

    سکوت کوه‌ها سنگین بود. فقط صدای پای فیل‌ها، شیهه‌ی دورگه‌ی اسب‌های زخمی و صدای برخورد فلز با زره‌ها شنیده می‌شد. درفش‌های کاویانی مثل زبانه‌های آتش در باد، بالا و پایین می‌رفتن. باد بوی عرق و خون کهنه رو از روی زره‌ها می‌برد. پرنده‌ای سیاه، با بال‌های پهن، بالای سرمون چرخ میزد؛ شاید کلاغ نبود،...
  12. (SINA)

    در حال تایپ رمان کوتاه کوه بی‌فروغ | سینا صیقلی

    صدای شیهه‌ی فیل‌ها بلند شد و عرب‌ها از خط مقدم تاختن. چشم فیل‌ها رو با نیزه کور کرده بودن و حیوان‌ها دیوانه شدن. من، یاور، نریمان و چند نفر دیگه به سرعت آماده شدیم. شولرز که حالا فقط جنازه‌اش روی زمین مونده بود، با نیزه‌ای که از پهلوش گذشته بود... مثل یک اخطار خاموش، زیر پا له می‌شد. نریمان رو...
  13. (SINA)

    همگانی ~•کـافـه نــادری☕•~

    نوش جان
  14. (SINA)

    اطلاعیه درخواست تگ برای اشعار | تالار شعر

    درود درخواست تگ داشتم برای مجموعه شعر خاموشی در اتاق خودم https://forum.cafewriters.xyz/threads/40850/
  15. (SINA)

    نقد و بررسی نقد کاربر ترجمه آپارتمان کناری به ترجمه دیوا لیان

    سلام بابت نوشتن این اثر متفاوت و پرمضمون بهت تبریک میگم. قلمت حس خوبی داره و تونسته فضای تاریک و روان‌پریش داستان رو بخوبی منتقل کنه. شروع داستان ضربه‌زننده و جذابه و توجه خواننده رو جلب میکنه. توصیف‌های احساسی قوی هستن، اما گاهی بهتره کمی تعدیل بشن تا ریتم داستان کند نشه. در مجموع فضاسازی خوبه...
  16. (SINA)

    نقد کاربر دلنوشته یادت باشد | هورزاد اسکندری

    درود اول از همه بابت نوشتن این دلنوشته‌ی پر احساس بهتون تبریک میگم. بیان احساسات در نثر ادبی و دلنوشته کار ساده‌ای نیست، ولی شما بخوبی با قدرت واژه‌ها تونستین این کار رو انجام بدین. دلنوشته‌تون واقعاً احساس‌برانگیز و پر از تصاویر عمیق بود. تونستین با نثری روان و شاعرانه، فضای تلخ و درونیِ یک...
  17. (SINA)

    نظارت همراه رمان سایه های مرده | ناظر: تاجر غم

    سلام پارت‌های جدید ارسال شد 8c6227_25l4t-icon12
  18. (SINA)

    عالی رمان سایه‌های مرده | سینا صیقلی

    کاترین به دیواره‌ی هواپیما تکیه داد. چشم‌هاش هنوز قرمز بود، ولی صداش خشک‌تر از همیشه: ـ می‌خواین بدونین اون‌جا چی کشیدیم؟ اون روزا... که شما نبودین؟ کسی چیزی نگفت. فقط سکوت و صدای موتور. کاترین ادامه داد: ـ هر شب... می‌اومدن. چندتاشون، یه چوب بلند داشتن، سیم‌پیچیده. همه‌مون رو به صف می‌کردن. اگه...
  19. (SINA)

    عالی رمان سایه‌های مرده | سینا صیقلی

    قبل از این‌که جواب بدم، صدای ناله‌ای از پشت سرمون اومد؛ ساموئل بود. آروم پلک زد و برگشت به اطراف نگاه کرد. ـ کجا... هستیم؟ سمتش رفتم و خم شدم و بطری آب رو دستش دادم. ـ روی آسمونیم دوست من. ما نجاتت دادیم. همه رو. کاترین از پنجره برگشت و بهش لبخند زد. ـ هنوز زنده‌ای سام. به لطف این دوتا. ریگان...
عقب
بالا پایین