نتایح جستجو

  1. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند ترکتان نخواهند کرد، آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت...! برگرفته از کتاب "تنهایی پرهیاهو"| بهومیل هرابال | مترجم: پرویز دوائی
  2. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    تمام سیگارها مسلماً طعم و مزه خود را دارند ولی ابداً شدت آن ها به شدت طعم و مزۀ آخرین سیگار نیست. مزۀ آخرین سیگار بیشتر از این جهت است که شخص احساس می کند که بلاخره به سست عنصری خود پایان داده است و آینده ای سرشار از سلامت و نیرو در انتظارش است. در حالی که سایر سیگارها اهمیت مخصوص به خودشان را...
  3. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    زن ها موجوداتی بی نظیر هستند. آنها قادرند هر مصیبتی را تاب بیاورند، چونکه اینقدر عقل توی کله شان هست که بدانند تنها کاری که باید در قبال اندوه و دشواری های زندگی انجام داد اینست که دل به دریا بزنی و از میانه آن بگذری و از آن طرف سر به سلامت بیرون ببری. به نظرم دلیل اینکه زن ها قادرند این طور عمل...
  4. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    شاید، شاید که ما نیز عروسک های کوکی یک تقدیر بوده ایم. ما هرگز از آن چه نمی دانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم . ترس، سوغات آشنایی هاست. هیچ پایانی به راستی پایان نیست . در هر سرانجام ، مفهوم یک آغاز نهفته است. چه کسی می تواند بگوید "تمام شد" و دروغ نگفته باشد...! بار دیگر شهری که...
  5. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    یکی از اشکالهای این آدمهای روشنفکر و باهوش اینه که درباره چیزی حرف نمی زنن مگه این که مهار کار دست خودشون باشه . همیشه وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون می رن تو اتاقشون تو هم بری...! ناتور دشت | جی دی سالینجر | مترجم: محمد نجفی
  6. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    و حالا اینجا در کنار دریا به هم رسیده ایم ، در مرز حقیقت و رویا . نمی توانیم پا فراتر گذاریم ، از شدت سعادت خواهیم مرد...! راز مرد گوشه گیر | گراتزیا دلددا | ترجمه بهمن فرزانه
  7. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    اسکارلت ، من هیچ وقت در زندگی آدمی نبودم که قطعات شکسته ظرفی را با حوصله زیاد جمع کنم و به هم بچسبانم و بعد خودم را فریب بدهم که این ظرف شکسته همان است که اول داشته ام. آنچه که شکست شکسته و من ترجیح می دهم که در خاطره خود همیشه آن را به همان صورتی که روز اول بود حفظ کنم تا اینکه آن تکه ها را به...
  8. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    از اتفاق روزگار ، تراوت کتابی درباره درخت پول نوشته بود . به جای برگ, اسکناس بیست دلاری داشت .گلهای درخت، سهام دولتی بود . میوه های آن الماس بود . درخت پول، انسانها را به خود جلب می کرد و این انسانها اطراف ریشه های آن, همدیگر را به قتل می رسانیدند و به کود مناسبی برای درخت تبدیل می شدند . بله،...
  9. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    بعضی چیزهای دور و برمان تغییر می کند، آسان تر می شود یا سخت تر، این جوری یا آن جوری، اما در اصل هیچ چیز تغییر واقعی پیدا نمی کند. من به این اعتقاد دارم. تصمیمات خودمان را گرفته ایم، زندگیمان در جریان است، و آن قدر ادامه پیدا می کند تا به آخر برسد. اما اگر این طور است پس بعدش چی؟ منظورم این است...
  10. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    آیا مردها خنده آور نیستند؟ وقتی می خواهند برای تعریف از تو آخرین زورشان را بزنند با ناشیگری به تو می گویند که یک مغز مردانه داری...! دشمن عزیز | جین وبستر
  11. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    جوان 16 ساله مي داند رنج كشيدن يعني چه زيرا خودش رنج كشيده است. ولي آن طور كه بايد نمي داند كه ديگران هم رنج مي كشند،زيرا ديدن رنج ديگران كافي نيست. تا كسي خودش رنج نبيند نمي تواند بفهمد رنج يعني چه...! اميل | ژان ژاك روسو
  12. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    آدمها همه چیز رو همین طور حاضر و آماده از دکان ها میخرند. اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند، آدمها مانده اند بی دوست. تو اگر دوست میخواهی خوب مرا اهلی کن...! شازده کوچولو | آنتوان دو سنت‌ اگزوپری
  13. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    من با استعداد بودم . یعنی هستم . بعضی وقت‌ها به دست‌هایم نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم . یا یک چیز دیگر . ولی دست‌هایم چه کار کرده اند ؟ یک جایم را خارانده‌اند ، چک نوشته‌اند ، بند کفش بسته‌اند ، سیفون کشیده‌اند و غیره .دست‌هایم را حرام کرده‌ام . همین‌طور ذهنم را...
  14. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    من دريافته ام كه دوست داشته شدن هيچ و اما دوست داشتن همه چيز است و بيش از آن بر اين باورم كه آنچه هستي ما را پر معني و شادمانه مي سازد، چيزي جز احساسات و عاطفه ما نيست....پس آنكس نيك بخت است كه بتواند عشق بورزد...! شادماني هاي كوچك | هرمان هسه
  15. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    به زودی . به زودی . به زودی . به زودی . این به زودی کی خواهد بود ؟ چه کلمه هراس انگیزی است این به زودی . به زودی ممکن است یک ثانیه دیگر باشد . به زودی می تواند یک سال طول بکشد . به زودی کلمه ای است هراس انگیز . این به زودی آینده را در هم می فشارد ، آن را کوچک می کند و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار...
  16. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    چه با شتاب آمدی ! گفتم برو ! اما نرفتی و باز هم کوبه در رو کوبیدی. گفتم: بس است برو ! گفتم اینجا سنگین است و شلوغ . جا برای تو نیست .اما نرفتی . نشستی و گریه کردی ان قدر که گونه های من خیس شد . بعد در رو گشودم و گفتم نگاه کن چه قدر شلوغ است ! و تو خوب دیدی که انجا چه قدر فیزیک و فلسفه و هنر و...
  17. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    انسان می تواند شهری را تغيير دهد و جای آن را عوض كند ولی هيچ كس نمی تواند مكان يك چاه را عوض كند؛ كسانی كه يكديگر را دوست دارند هم را می يابند، تشنگی شان را برطرف می كنند خانه شان را می سازند و بچه هايشان را در كنار چاه بزرگ می كنند . اما اگر يك روز يكی از آنها تصميم بگيرد كه برود چاه به دنبال...
  18. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    از راننده تاکسی می خواهم مرا انتها بلوار پیاده کند. باید کمی راه بروم. به قوطی کنسرو تخیلاتم لگد می زنم. از تلفن های همراه بیزارم، از ساگان بیزارم، از بودلر، از همه این حقه بازی ها بیزارم. از غرور خویش بیزارم...! دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد| آنا گاوالدا | مترجم: الهام دارچینیان
  19. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    از وقتی او را گم کردم، از زمانی که یک دیوار سنگین، یک سد نمناک بدون روزنه به سنگینی سرب جلوی من و او کشیده شد، حس کردم که زندگیم برای همیشه بیهوده و گم شده است. اگر چه نوازش نگاه و کیف عمیقی که از دیدنش برده بودم یکطرفه بود و جوابی برایم نداشت؛ زیرا او مرا ندیده بود، ولی من احتیاج به این چشمها...
  20. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    وقتی دنیا را آفرید حتم دارم که خود را توی هچل انداخت. ماهی فریاد می زند : ای خدا مرا کور نکن . نگذار وارد تور شوم . ماهیگیر داد می زند : خدایا ماهی را کور کن . وادارش کن وارد تور شود . خدا به کدامش گوش کند؟ گاهی حرف ماهی را گوش می کند و گاهی حرف ماهی گیر را . و این جوریست که دنیا می چرخد...
عقب
بالا پایین