خب موضوع رمانم اینه که همینطور که توی خلاصه هم گفتم دختره به اصرار دوست پسرش میره یه مهمونی و اونجا میفهمه که جای نادرستی اومده میخواد فرار کنه که اون وسر مرموز و میبنه که قصد داره کمکش کنه.
اون پسر نجاتش میده و باهم از اون خونه فرار میکنن و بعدش که دختره میخواد از اون پسر جدا بشه دوباره پیداشون...