به نام خدا
مقدمه:
درک احساس یک راز دشوار است. مثل اینکه کسی ناظر کشتاری باشد و همزمان به درگیری های بی اهمیت اجتماعی بیندیشد، یا هنگام تماشای سنگی کوچک بر سطح خیابان، هیچ تصویری جز هستی خود را دامن نزند.
پارت 1
کلافه به پریا که داشت غر میزد نگاه کردم.
- وای مهیار چقد خرید میکنی تو!
همینجوری...