https://www.namasha.com/videos/dl/6605007042/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-5-2-2-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.mp4
شک و یقین چقدر با هم سرِ جنگ داشتند، که فاصلهای از...
هیچکس نمیداند مجروح زخمی هستم که امید نام داشت و خنجر به قلب بینوا و بیکس بیخیالیام زد. زندگی در این میان کیست که دم از دستِ مهر امید میزند؟
به گمانم در بستر خوشخیالی خوابیده که بیپروا سخن میگوید.
این همان زندگی بود که قاب ششهایم را از عکسِ نفس خالی کرد و حالا با کدامین رخ با امید...
چه مغرور و با اقتدار نشان خود را بر تکهی پوچ و توخالی اشک ها فرود میآورد، چه با افتخار از نسلی واژگان را انتخاب میکند که پیراهنشان خونین شده از حکم او!
نامش، عدالت است.
عدالت همان زخم آشنایی است که با هزار خار قلب مرد ژندهپوش را گلگون کرده بود؛ تنها برای تکه نانی.
همانیست که آغو*ش پدر را...