همگی به سمت آزمایشگاه راه افتادیم تا مطمئن بشیم خطری از جانب خودمان تهدیدمان نمیکند. در راه همه با احتیاط همدیگر را زیر چشمی نگاه میکردند و مراقب و مضطرب بودند که مبادا آن اتفاق داخل کافهتریا دوباره رخ دهد و جانشان را بهخطر بیاندازد.
بوی تهوعآوری به مشام میرسید و هرچه جلوتر میرفتیم و به...