مینویسم؛ برای تو، برای خودم، برای خودمان... .
خودمانی که به وقت طلوع غروبوشی، در لا به لای نورهای آفتاب ماند و به ماه و مهر روزهای دیگر نرسید.
قد دیوارهای خانهی کوچک دلم، روز به روز بیشتر آب میرود و ای آشکارترین راز من، نفیر مسکوت و مسکون خانه را بشنو، بشنو که با عجز واج به واج نامت را...