اعتراف میکنم وقتی یه مدت از قصد ناپدید میشم و بقیه نگرانم میشن، سادیسم وار لذت میبرم.
اعتراف میکنم کل یه تابستونو به جای درس خوندن، هر روز سه ساعت تو اتاق تو نت می چرخیدم
اعتراف میکنم وقتی بچه بودن از مغز وسط کیکها خوشم نمیومد و از پنجره پرتش میکردم بیرون.