حیرت زده نگاهی به سر و صورت خونینش انداختم، گلولهای جمجمه سرش را از وسط سوراخ کرده بود و بدن بیجانش با حال و وضع نامرتبی برایم دست تکان میداد.
با این فکر که شاید توسط تکتیراندازی حرفهای از فاصله دور یا نزدیک مورد هدف قرار گرفته باشد اطرافم را محتاطانه رصد و پشتبام ساختمانها را بررسی کردم...