نتایح جستجو

  1. P

    اتمام یافته دلنوشته‌ی درکما | اثر PardisHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

    گل‌های گلایل، لباس‌های مشکی و صدای گریه. همه دست به دست هم می‌دهند و این بغض لعنتی را می‌شکنند. رفیق باور کن نمی‌خواستم نمی‌دانستم اگر بروم، فرصت دیدن و حرف زدن با تو را از دست می‌دهم. از کجا باید می‌فهمیدم که در یکی از بدترین شب‌های زندگی من، تصادفی رخ خواهد داد؟
  2. P

    اتمام یافته دلنوشته‌ی درکما | اثر PardisHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

    آبشاری روان، ساخته شده از اشک‌هایم بر روی لباس مشکی رنگم می‌ریزد. رفیق، دوست دارم زندگی‌ام هرچه زودتر پایان یابد. و من در یکی از قبرهای خالی همین قبرستان خاک شوم. تا حداقل در کنار تو باشم و جبران آن روزها شود که نبودم.
  3. P

    اتمام یافته دلنوشته‌ی درکما | اثر PardisHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

    علاقه زیادت به گل‌ها را هیچ‌وقت از یاد نمی‌برم. رفیق، تصمیم دارم تمام گل فروشی‌های شهر را بگردم. و بهترین گل‌ها را برای تو بیاورم. بنشینم در کنارت و ساعت‌ها حرف بزنم، همان حرف‌هایی که سال‌ها وقت داشتم بزنم اما نزده بودم.
  4. P

    اتمام یافته دلنوشته‌ی درکما | اثر PardisHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

    امروز درست سه روز از رفتن تو می‌گذرد رفیق. من در کنار گل‌هایی که تازه خریدم برای آمدن سر خاک تو آماده می‌شوم. خودت می‌دانی، اما رفیق دیشب که تو را در خواب دیدم، احساس عجیبی به من دست داد، انگار دوباره زنده شده باشی. باز در آغوشم گرفتی و حالا من وارد دوران جدیدی از زندگی‌ام شده‌ام.
  5. P

    در حال تایپ داستانک درختی که با من می‌خواند | PardisHP

    نام داستانک: درختی که با من می‌خواند نویسنده: PardisHP (F_PARDIS) ژانر: تراژدی خلاصه: من نه می‌توانم بخوانم و نه می‌توانم بگویم، اما صدای درخت را می‌شنوم که با من می‌خواند... .
  6. P

    در حال تایپ دلنوشته زنجیر به احساس|MAHSA و PardisHP

    در این کوچه‌های خاک خورده‌ی شهر، تنها پیرمرد نارنجی پوش رفتگر پرسه می‌زند. انگار همه خواب هفت پادشاه را دیده و هیچ غم و ترسی، هیچ گوشه‌ی دل‌شان جا خوش نکرده است. قطره‌های باران برسرم، بر زمین و قطره‌های اشک برروی گونه‌هایم می‌ریزد. احساسی دارم که تاکنون نداشته‌ام؛ احساسی غریبه‌تر از اولین دیدارِ...
  7. P

    در حال تایپ دلنوشته زنجیر به احساس|MAHSA و PardisHP

    در این صفحه از کتاب زندگی‌ام که حال می‌نویسمش، نبود نام تو بسیار مشهود است. صفحات دیگر را که ورق می‌زنم، با دیدن نامت انگار کمی آرامش در وجودم ریخته می‌شود. تا این‌جای داستان را نمی‌دانم چگونه سرکردم، اما می‌دانم اگر ادامه‌ی داستان تلخ زندگی‌ام نام تو را کم داشته باشد، قلم را برای نوشتن آن در...
  8. P

    در حال تایپ داستانک درختی که با من می‌خواند | PardisHP

    بی‌توجه به حرف‌های مادرم مانند همیشه از کلبه بیرون آمدم و به سمت تپه‌ی عزیزم راه افتادم. خورشید طلایی آرام‌آرام بالا می‌آمد و دشت را روشن و روشن‌تر می‌کرد. به بالای تپه رسیدم و زیر انداز کوچکی را از سبد در دستم خارج کردم. آن را کنار درخت روی چمن‌ها پهن کردم، بعد دفتر نقاشی و جعبه مدادهایم را روی...
  9. P

    اتمام یافته دلنوشته‌ی درکما | اثر PardisHP کاربر انجمن کافه نویسندگان

    دلم می‌خواهد تمام کارهایی که دوست داشتی انجام شان بدهی، اما نتوانستی را انجام بدم. برای شروع امروز یک گل در باغچه کوچک جلوی خانه کاشتم. هربار که نگاهش می‌کنم احساس خوبی به من دست می‌دهد. رفیق، قول می‌دهم تا زمانی که روح از بدنم جدا شود و پیش تو آیم، فراموشت نکنم!
  10. P

    در حال تایپ داستانک درختی که با من می‌خواند | PardisHP

    گناه من چه بوده که نمی‌توانم بگویم؟ از ناراحتی‌‌هایم، از غصه‌‌هایم، از آرزو‌هایم! فقط می‌توانم نقاشی کنم، حتی نوشتن هم بلد نیستم.‌ پدرم می‌گوید: - چون پول دفتر و کتاب زیاد است به مدرسه نرو! اما مطمئن هستم وقتی دیوید بزرگ‌تر شود این حرف را به او نمی‌زند و به جای‌اش می‌گوید: - تو باید به مدرسه...
  11. P

    در حال تایپ دلنوشته زنجیر به احساس|MAHSA و PardisHP

    بیمار بودم... معتاد به تو بودم، تنها بودم! امروز دختری شدم، از جنس تکه‌های شکسته قلب بی‌قرارم. انسانی شدم با چشم‌هایی بی‌فروغ، و روحی مملو از درد. می‌دانی؟ حالا که نگاهت، آن چشمان فراموش نشدنی‌ات را در مقابل خود نمی‌بینم، دلم می‌خواهد زودتر، حتی شده با طلوع خورشید فردا؛ چشمانم را روی هم بگذارم و...
  12. P

    اطلاعیه [ تاپیک جامع درخواست جلد ]

    سلام درخواست جلد دارم...
عقب
بالا پایین