دختر گفت:
-. نه، مشکلی نیست.
اما گریههای او به جای قطع شدن، بلندتر شدند.
- من در این هتل کار می کنم. اگر کسی باعث ناراحتی شما شده است، می توانم کمک کنم.
سعی می کرد رفتار و حرفش او را مانند یک قلدر نشان نداده باشد؛ هرچند قلدر بودن اصلا به او نمیآمد.
- نه، خوب هستم.
صدای در و پس از آن، تق تق...
و چرا این دختر نیز در حال گریه کردن بود؟
-. خانم ، شما خوب هستید؟
کای در حالی که گامی بلند به سوی او برمیداشت، این سوال را پرسید. دختر مشتی آب به صورتش پاشید.
- من خوبم.
و قبل از اینکه سوال دیگری بپرسد، دختر رفته بود. یک حوله مچاله شدهی دیگر روی روشویی افتاده بود. کای به سینک دست کشید، حوله...