نتایح جستجو

  1. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    خوشحالم از اینکه راضی بودین? باشه چشم حتما ?
  2. ص

    [ صدف درویش نژاد ] کارگاه تابستانه دلنوشته نویسی

    آوای درون در این شب‌های تیره و تار، پنجره تنهایی‌هایش را به روی آسمان باز می‌کند. دل غریبش با طراوت تنهایی ماه را به آغو*ش می‌کشد. دقایقی بعد، کلمه‌ای آشنا به ذهنش رجوع می‌کند. آری غربت؛ همان حس سکوت در دیار قلب‌های تنها. به راستی، کسی نيست بر اين مرگ بی‌فریاد تدبيری را؟! سالیانی گذشت، هنوز...
  3. ص

    [ صدف درویش نژاد ] کارگاه تابستانه دلنوشته نویسی

    زندگی را باید با طعم امید جوید خوشبختی در همین کنار هم بودن‌ها معنا می‌شود. همین دوست داشتن‌هایی که دستی می‌شود تا گرد و غبار غم‌ها را از روی دل برهاند. خوشبختی در همین لحظه‌‌هاست... . ثانیه‌هایی که، در شتاب زندگی گمشان کرده‌ایم. پس بیا قلم زندگی‌ات را بردار. از تمام خوبی‌ها، عشق، دوس...
  4. ص

    [ صدف درویش نژاد ] کارگاه تابستانه دلنوشته نویسی

    زندگی و زيستن فرايند گسستن‌ و پيوستن‌ها است. وقتی از زندگی جدا می‌شوی‌، يا جدا می‌افتی، يا در میان جدایی‌اش غرق می‌سوی نمی‌توانی طلوع فروغ آفتاب زندگی را حس کنی. در هنگام شکست و ناكامی، فقط شکست و ناكامی در مقابل چشمانت رژه می‌رود. همچنین به هنگام رنج هم فقط تلخیِ رنج است كه کام زندگی‌ات را...
  5. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    چندین سال گذشت... . دوران دبیرستان را به پایان گذراندیم. سال آخر بازار دفتر خاطرات و یادگاری نوشتن‌ها برای یکدیگر داغ داغ بود. مثلاً خود من برای یکی از دوستان صمیمی‌ام دو صفحه خاطره نوشتم، یادش بخیر دوستم می‌گفت آن خاطره را برای مادرش خوانده بود و مادرش هم از این نوشته شور انگیز به یاد...
  6. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    گیسو جان این در رابطه با تمرینی بود که گفتین در مورد زندگی شخصی باشه
  7. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    گیسو جان سه تا تمرین در رابطه با مراعات نظیر، تلمیح، حسن تعلیل مونده اگه فرصت بدین من این سه تمرین رو برای فردا آماده میکنم می‌فرستم براتون?
  8. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    قرارش بدم توی دفترم؟ و‌ خوب شد گفتین اپیزود یه سوال دارم فرق بین اپیزود و پادکست چیه؟
  9. ص

    [ صدف درویش نژاد ] کارگاه تابستانه دلنوشته نویسی

    چندین سال گذشت... . دوران دبیرستان را به پایان گذراندیم. سال آخر بازار دفتر خاطرات و یادگاری نوشتن‌ها برای یکدیگر داغ داغ بود. مثلاً خود من برای یکی از دوستان صمیمی‌ام دو صفحه خاطره نوشتم، یادش بخیر دوستم می‌گفت آن خاطره را برای مادرش خوانده بود و مادرش هم از این نوشته شور انگیز به یاد...
  10. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    ای باران به گورستانِ قلب من که گذشتی، کمی آرام‌تر ببار سال‌هاست اینجا مجنونی آرمیده است که آغو*ش هیچ لیلایی آرامش نکرد
  11. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    سلام، خسته نباشید گیسو جان این در رابطه با تلمیح بود درست پیش رفتم؟
  12. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    گیسو جان تمرین هایی که توی دفترمون باید گذاشته شه مگه باید به ترتیبی که شما تمرین دادی بذاریم یا کمی جابه جا هم گذاشته باشیم مشکلی نیست؟
  13. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    پاییز فصل‌ رفتن است همانند پرنده کوچک نشینی که اوج گرفت و شهر را ترک کرد برگ‌‌ها، درختان را... . عطش گرما، قلب‌ها را... . و تو مرا... .
  14. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    مثل همیشه به فکر فرو رفتم. دوباره نشستم لابه لای نبودن‌هایت... . به خط‌های مجهول دستانم خیره شدم، دستانی که در آن هوای شرجی کویر در میان دست‌های تو بود. به خودم آمدم، آنقدر برای آن نبود خط‌های مجهول دستانت اشک ریخته بودم که حتی آب دریا هم به حرمت اشک‌هایم طمع مزه‌اش را عوض کرده بود. اینک عطش...
  15. ص

    ✍بحث و گفتگوی کارگاه تابستانه‌ی دلنوشته‌نویسی✍

    سلام دوستان خوبین ؟ بچه ها یکیتون تمرین های کارگاه رو مرور می‌کنین که چندتا بود چیا بود ؟ فک میکنم چندتایی از قلم انداختم
عقب
بالا پایین