نتایح جستجو

  1. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    ناگهان گویا نکته‌ی مهمی را به یاد آورده باشد، دست‌هایش را به هم می‌کوبد. - مثلاً این نقاشی آخری دیروزی... همونی که بچه زیر آسمون با پدر و مادرش بود! می‌دونی؟ نقاشی با این موضوع زیاد دیدم، خیلی خیلی زیاد ولی این یکی، یه جور دیگه بود. بی‌مقدمه آرام می‌شود؛ از آن شور و اشتیاقش فقط یک لبخند ملیح و...
  2. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شهاب به خودش تسلیم می‌شود. در همان حال که تأسف می‌خورد، بی‌میل نیست! در نهایت با لبخند دوستانه‌ای سرش را بالا می‌آورد و می‌گوید: - پس واردش کن! چشم‌های تیره‌ی فاطمه باز هم می‌درخشند و شهاب را می‌خندانند؛ گویا دنیا را به فاطمه داده است! فاطمه به سرعت تلفن همراهش را از جیب سوییشرت مشکی‌اش بیرون...
  3. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    کارت را زیر بالش طرح زمینه‌ی شطرنجش می‌گذارد و سرش را روی آن قرار می‌دهد. از پشت پنجره‌ی کنار تختش که پرده‌های سفید توری‌اش به کناری کشیده شده‌اند، آسمان سیاه نیمه‌شب را می‌بیند. واقعاً چند درصد احتمال دارد از سی سال پیش تا به حال، در همان خانه‌ها مانده باشند یا اصلاً حتی زنده باشند؟! دانیال با...
  4. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    این بار شهام سریع‌تر خنده‌اش را فرو می‌خورد. آرنجش را لبه‌ی دسته‌ی صندلی‌ می‌گذارد و با لبخند پر محبتی رأیمند را می‌نگرد که رأیمند با وجود خوشحال شدن، معذب می‌شود. این نگاه از شهام سابقه نداشته است! با نگاه جبهه‌گیری نسبت به شهام، صندلی‌اش را نامحسوس عقب‌تر می‌برد؛ نمی‌خواهد بهانه‌ی خنده‌ی دیگری...
  5. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شهام با نگرانی میز را دور می‌زند. ابروهایش به هم نزدیک‌تر شده‌اند و چشم‌هایش علاوه بر نگرانی، رگه‌هایی از ترس هم دارند! نمی‌فهمد. چه بر سر رأیمند می‌آید؟ محکم دستش را روی میز می‌کوبد و با صدای بلندی، تقریباً داد می‌زند: - رأیمند! رأیمند چنان به یاد می‌آورد که گویی در حال تجربه‌ی مجدد آن است؛...
  6. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    رأیمند نفس عمیقی می‌کشد و از دل می‌گذراند که و باز هم سری تکان می‌دهد و به خود، بی‌خیالی می‌گوید. هر از گاهی این‌گونه می‌شود؛ منتها معمولاً در زمان‌های تنهایی‌اش رخ می‌دهد و به مرور هم کم و کم‌تر می‌شوند. آخرین بار چند ماه پیش بود؟ حتی نمی‌تواند به یاد بیاورد! کم پیش می‌آید احساسات مشابهی با آن...
  7. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    پنج‌شنبه _ ساعت ۱۶:۰۰ دانیال با ناامیدی عقب می‌رود و لبه‌ی جدول سقوط می‌کند. با چشم‌های رنگ باخته‌ای گل‌فروشی مقابلش را می‌نگرد؛ دقیقاً در مکانی قرار دارد که خانه‌ی برادر سهیلا باید قرار می‌داشت! تنها یک خیابان نه‌چندان عریض میان او و گل‌فروشی باقی است. نسیم خنک عصر پاییزی موهای قهوه‌ای تیره‌اش...
  8. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نتیجه‌ی احساسات دانیال تبدیل به نگاه ناخوداگاه خیره‌ای به آن مرد می‌شوند که برای احسان از هر نگاهی آشناتر است. احسان با توجه به پوشش دانیال حدس می‌زند صاحب بی‌ام‌و باشد، به هر حال مهم نیست در این محله چه‌ کار دارد. با بی‌تفاوتی رویش را از دانیال برمی‌گرداند و به سمت ورودی گل‌فروشی می‌رود. با روی...
  9. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نکته‌ای که این ماجرا را برای نهادیان عجیب‌تر می‌کند، این است که همیشه پیش از آمدن به این گل‌فروشی، احسان سری به گل‌فروشی‌ای بزرگ‌تر و در منطقه‌ی بهتری از تهران می‌زند و فقط یک شاخه استرلیتزیا (پرنده‌ی بهشتی) می‌خرد؛ سپس به این گل‌فروشی کوچک می‌آید و بقیه‌ی خریدش را انجام می‌دهد. نهادیان اصلاً...
  10. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    احسان حتی بغض نمی‌کند، گریه پیش‌کش باشد! به نظرش اگر راه رفتن بدهد، این احساسش پر می‌کشد. نمی‌خواهد خالی شود! درک نمی‌کند چگونه برخی انسان‌ها به دنبال راهی برای خالی شدن می‌گردند؛ خالی شدن یعنی دور ریختن قسمت یا حتی تمام خاطرات و احساسات و این ترسناک است! خوب یا بدشان مهم نیست؛ احسان برایشان...
  11. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    احسان آهی که می‌خواهد از نهادش بلند شود را در نطفه خفه می‌کند. شهام رهایش نخواهد کرد! شهام او را به حد مرگ از تصمیم دو سال پیشش پشیمان می‌کند. در این فاصله رأیمند به آن دو می‌رسد. متوجه گریز شهام به عمد از خودش شده و این که پنهانی چیزی به احسان گفت، با این حال خیال می‌کند که طبق معمول شهام...
  12. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شهام ریز می‌خندد و به این فکر می‌کند که چه با مزه‌ خجالت می‌کشند! رو به هر سه با لبخندی دوستانه و لحنی صمیمی و کودکانه می‌گوید: - البته که دارم، خصوصاً برای شما! چشمکی به هر سه‌یشان می‌زند و با دیدن خنده و ذوق کردنشان، دل خودش ضعف می‌رود. دو قلوها کمی ترسشان می‌ریزد و جلوتر می‌آیند. یکی از آن‌ها...
  13. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    وقتی شهام مشغول پخش کردن فاتحه‌خوانی بود، قصد کرد سر صحبت را با رأیمند بگشاید؛ میان مقدمه چینی‌هایش بود که شهام غافلگیرش کرد. گویا از پیش هم، بدون این که او و رأیمند متوجه شوند، به حرف‌هایش گوش می‌داده. شهام حقیقتاً خیلی تمیز و بدون برانگیختن شک او و رأیمند بحثشان را پیچاند و به کل منحرف کرد؛...
  14. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شهام لبخند رضایتمندی می‌زند و چشم‌هایش را به عسلی احسان می‌دوزد. احسان زیاد روی اعصابش می‌رود اما حتی او هم به اندازه‌ی خودش برای شهام، عزیز است و شهام می‌تواند او را در مجموعه‌ی کوچک دوستانش جا بدهد. شهام می‌خندد و بلند می‌شود. در همان حال صادقانه می‌گوید: - دیگه مجبورت نمی‌کنم سه ثانیه...
  15. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    پنج‌شنبه_ ساعت ۲۰:۰۰ دست‌هایی که در موهای قهوه‌ای تیره‌اش فرو برده است، شبیه تلفن همراه روی ویبره تکان می‌خورند. خودش هم نمی‌داند دقیقاً چه بلایی بر سرش می‌آید. حس می‌کند چیزی درست نیست و نمی‌داند چه چیزی، تصمیمش را گرفته، به کلینیک آمده و پشیمان هم نیست؛ پس درد بی‌صاحبش چیست؟ اصلاً نمی‌فهمد...
  16. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    مطمئن است؛ آن صدایی که در ذهنش تکرار می‌شود، صدای کودکی خودش است، منتها چه زمان و مکانی نام سُها را شنیده؟ چه زمان و مکانی آن را به زبان آورده؟ قبل و بعدش چه شده؟ این سُها اصلا جریانش چیست؟ او که فراموشی نگرفته، پس چرا نمی‌تواند به خاطر بیاورد؟ فرآور با تعجب به دست‌های دانیال می‌نگرد؛ می‌تواند...
  17. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    پنج‌شنبه _ ساعت ۲۲:۰۰ شهام با بی‌حالی روی صندلی چوبی‌ای که قسمت نشیمن و کمرش رویه‌ی نرم چرم دارند می‌سرد، خسته است. بدتر از همه، حس گرفتگی و بی‌حالی‌ به جانش افتاده؛ به‌ گمانش سرما خورده باشد! شاید پس از حمام باید بیشتر خودش را خشک می‌کرد؛ منتها چه‌قدر دیگر؟ همان موقع هم مطمئن شد که حتی یک قطره...
  18. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    شهام لبخند ملیحی می‌زند. - می‌دونی که نمی‌گم! ابروهای رأیمند درهم فرو می‌روند. نفس عمیقی می‌کشد. حدسش را می‌زد. از موضعش پایین می‌آید و تصمیم می‌گیرد سوال منعطف‌تری بپرسد: - چرا انقدر دنبالشی؟ چشم‌هایش را ریز می‌کند و با جدیت شهام را می‌نگرد؛ به ویژه‌ ل*ب‌های درشتش را. شهام آدم متدینی نیست اما...
  19. R

    اتمام یافته رمان دسیسه‌ی نقطه‌ی اول (جلد اول از مجموعه‌ی انکارگر (دایره‌ی‌درگیری)) | -shun- کاربر انجمن کافه نویسندگان

    رأیمند دستی زیر چانه‌اش می‌گذارد. در سکوت شهام را می‌نگرد و به حرف‌هایش گوش می‌دهد. شهام بلافاصله می‌پرسد: - این بار دیگه کیه؟ ابروهایش درهم می‌روند و با نفرت ادامه می‌دهد: - نگو که حساسیتش از نوع سری آخریه! صدای خنده‌ی پر ناز و ادای نیل ابروهای شهام را بالا می‌پراند. رأیمند به روی خودش نمی‌آورد...
  20. R

    درخواست نقد حرفه‌ای شورا | رمان

    سلام وقت به خیر درخواست نقد حرفه‌ای شورا رو دارم. قبلاً درخواست نقد اولیه دادم. نام رمان: انکارگر(دایره‌ی درگیری) تعداد پارت: ۴۸ پارت رمان لینک...
عقب
بالا پایین