نتایح جستجو

  1. F

    ✍️بحث و گفتگو کارگاه تابستانه داستانک نویسی ✍️

    اوهوم نمی‌دونم چرا حس ششم بهم گف داری مسخره مکنی.. آخه هم پوکر هم با این طرز?
  2. F

    ✍️بحث و گفتگو کارگاه تابستانه داستانک نویسی ✍️

    بریم چت عمومی اینجا کارگاهه..:pontiac:
  3. F

    ✍️بحث و گفتگو کارگاه تابستانه داستانک نویسی ✍️

    تمرین¹ به نامش.. نویسنده:بارانا نام:the darkness نفسام تند میزد.. تمام امیدم به نیمچه نور و هوایی بود که از لای درهای کمد میومد.. همه جا خیلی تاریک بود و من از اونجایی که فقط ۵سال داشتم از تاریکی می‌ترسیدم.. خیلی خوشحال بودم برای سفری که می خواستیم بریم. از بچگی عاشق تنوع و سفر هستم. اعماق وجودم...
  4. F

    ✍️بحث و گفتگو کارگاه تابستانه داستانک نویسی ✍️

    پس من الان هردو تمرین رو ارسال کردم دیگه نه؟!
  5. F

    ✍️بحث و گفتگو کارگاه تابستانه داستانک نویسی ✍️

    استاد جون، دلم و شکستی رفتی??اون کاره چیه که از ما مهمتره!!?فعلا خدانگهدار تون.
  6. F

    ✍️بحث و گفتگو کارگاه تابستانه داستانک نویسی ✍️

    بله ببخشید ممنونم. من چیزهایی که گفتید رو درست کنم و در دفتر تمرینم قرار بدم؟
  7. F

    [?Barana] کارگاه تابستانه داستانک نویسی

    به نامش.. نویسنده:بارانا نام:the darkness نفسام تند می زد.. تمام امیدم به نیمچه نور و هوایی بود که از لای درهای کمد میومد.. همه جا خیلی تاریک بود و من از اونجایی که فقط ۵سال داشتم از تاریکی می‌ترسیدم.. خیلی خوشحال بودم برای سفری که می خواستیم بریم. از بچگی عاشق تنوع و سفر هستم. اعماق وجودم رو...
  8. F

    همگانی [ الان به چی احتیاج داری؟ ]

    دوسم داشته باشه?..
  9. F

    همگانی [ الان به چی احتیاج داری؟ ]

    هیچوقت تو دوراهی قرار نگیرم..
  10. F

    همگانی [ الان به چی احتیاج داری؟ ]

    وقتی موهام کوتاه کردم مدلی که کوتاه میکنم بهم بیاد)..?
  11. F

    همگانی [ الان به چی احتیاج داری؟ ]

    جوری زندگی کنم، که هیچوقت به ماشین زمان نیاز نداشته باشم..
  12. F

    همگانی [ الان به چی احتیاج داری؟ ]

    نوتلا اند پشمک اند او(!)
  13. F

    ✍️بحث و گفتگو کارگاه تابستانه داستانک نویسی ✍️

    به نام او.. نویسنده: @barana پرده ی صورتی رنگم رو کنار زدم و نگاه به دنیای رنگارنگی انداختم که برای من سیاه بود.جهانی که احساس میکنم سهمی ازش نداشتم! دنیایی که تمام رویاهای مرا به دست گرفته بود و دستش را مشت کرده بود! رویاهایی که وقتی ندارمشون بر زیبایی های دنیا شک میکنم.. رویاهایی که دنیا را...
عقب
بالا پایین