نتایح جستجو

  1. D

    شعر اشعار شهریار

    در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
  2. D

    شعر اشعار شهریار

    خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست به زندگانی من فرصت جوانی نیست من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار خدای شکر که این عمر جاودانی نیست همه بگریه ابر سیه گشودم چشم دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم دریغ و درد که این انتحار آنی نیست نه من به سیلی خود سرخ میکنم...
  3. D

    شعر اشعار شهریار

    شمعی فروخت چهره که پروانه تو بود عقلی درید پرده که دیوانه تو بود خم فلک که چون مه و مهرش پیاله هاست خود جرعه نوش گردش پیمانه تو بود پیرخرد که منع جوانان کند ز می تابود خود سبو کش میخانه تو بود خوان نعیم و خرمن انبوه نه سپهر ته سفره خوار ریزش انبانه تو بود تا چشم جان ز غیر...
  4. D

    شعر اشعار شهریار

    ای غنچه خندان چرا خون در دل ما میکنی خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا میکنی
  5. D

    شعر اشعار شهریار

    سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟ نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد علت کورى. یعقوب نبى معلوم است شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد….
  6. D

    شعر اشعار شهریار

    از من گذشت ومن هم از اوبگذرم ولی با چــون مــنی بہ غــــیر محبت روا نبود
  7. D

    شعر اشعار شهریار

    یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم پدرت گوهر خود تا به زر و...
  8. D

    شعر اشعار شهریار

    فرخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز خبر از کوی تو می آوردم باد هنوز در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز
  9. D

    شعر اشعار شهریار

    زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها مستم از ساغر خون جگر آشامیها بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت شادکامم دگر از الفت ناکامیها بخت برگشته ما خیره سری آغازید تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت ساختم این همه تا وارهم از خامیها تا که نامی شدم از نام نبردم سودی گر نمردم من و...
  10. D

    شعر اشعار شهریار

    آمدی جانمٖ به قــربانت صفا آورده ای درد بی درمان قـلـبـم را دوا آورده ای با خودم گفتم ملک ایام هجران شد تمام آمدی خوش آمدی جانی مرا آورده ای
  11. D

    شعر اشعار شهریار

    داغ یارانم به جان تازد که یاران راچه شد گل به درد ارد دلم کان گلعذاران را چه شد یادگاران بود واز یاران دیرین یادها یادها چون درگذشت و یادگاران را چه شد
  12. D

    شعر اشعار شهریار

    ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی ، چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی ، تو که آتشکده عشق و محبت بودی چه بلا رفت که خاکستر و خاموش شدی ، تو به صد نغمه ٬ زبان بودی و دلها همه گوش ، چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی ، خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من ؛ نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی …!
  13. D

    شعر اشعار شهریار

    باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب ساز در دست تو سوز دل من می گوید من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب مرغ دل در قفس سینه من می نالد بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است بیم آنست که از پرده فتد راز امشب گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته...
  14. D

    شعر اشعار شهریار

    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که...
  15. D

    شعر اشعار شهریار

    تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم…؟!
  16. D

    شعر اشعار شهریار

    پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند بلبل شوقم هوای نغمهخوانی می کند همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند بلبلی در سینه مینالد هنوزم کاین چمن با خزان هم آشتی و گل فشانی میکند ما به داغ عشقبازی ها نشستیم و هنوز چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند نای ما خاموش ولی...
  17. D

    مناسبت روز گرافیستااااامون مبارک

    روز گرافیست ها به همه به خصوص خودم مبارک :cool:
  18. D

    مناسبت روز گرافیستااااامون مبارک

    مرسی عزیزدلم فدات عزیزم
عقب
بالا پایین