نتایح جستجو

  1. S

    گمشده در تاریکی

    درمورد دی ماهی درست گفته?
  2. S

    چرا اینقدر محبوبن !

    واو، قدر شناس?
  3. S

    شخصیت کارتونی ماه تولدت کیه؟

    دی، مهربانیش اشتباهه?ولی باقیش درسته
  4. S

    وقتی‌ ازشون انتقاد‌ می کنید

    دی ماهی دقیقا درسته هرکاری میکنم میگم دلیل داشتم در صورتی که اکثرا اوقات دلیل ندارم? و میپیچم کوچه علی چپ?
  5. S

    توی این عکس اولین چیزی که میبینی چیه؟

    اول دختره و بعد گربه
  6. S

    ازت خوشم میاد...

    برام پیش اومده و منم دقیقا گفتم خوب که چی??
  7. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    کهکشان چشم هایت چشم هایت مثل دریای جنوب ، آبی و لبریز مرجان بود و بس آنچه با هر گردشش از من گرفت ، شک ندارم قیمتش جان بود و بس اینکه میگویند زیبا مثل ماه ، گوشه چشمان زیبای تو نیست چونکه ماه از دیدن رخسارتو ، بینوا نالان و گریان بود و بس باتو یک منظومه کامل میشود ، تو خودِ...
  8. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    یک باقران* شعر و غزل می لغزد از آن چشم هایت کندوترین جام عسل می لغزد از آن چشم هایت شد کهکشان راه شیری مات و مبهوت نگاهت رنگین کمان های زحل می لغزد از آن چشم هایت حس تو مجموع زبان های زمان را ترجمان است نجوای عشاق مِلل می لغزد از آن چشم هایت آن ناخدای ناب امثال الحکم کو تا ببیند هر لحظه یک ضرب...
  9. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    تا چشم های تو هست چه نیازی به آسمان یک عمر هرشب عمق مشکی چشم هایت را جستجو کنم باز هم هزاران راز پنهان در آن ها موج خواهد زد تنها خدا می داند برق چندین کهکشان را در چشمانت جای داده ای که پروانه دلم را اینگونه بیتاب کرده است شاعر:ریحانه قدرتی
  10. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    چشم هایت سیاه چاله های کهکشان خیال من اند وقتی به آنها زل میزنم زمان و مکانم را باهم از من می گیرند شاعر:داود نوروزی
  11. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    در گیر و دارِ چشم‌های تو؛ ناگهان صاعقه ای زد، از جا پریدم و در نگاهت محو شدم. چشم هایت را بستی؛ شب به حقیقت وجودش پی بُرد، و من، در اعماق وجودت معلق بودم. چشمهایت بسته بود و روز نمی آمد. دلم گرفت. باران می بارید. من بودم و آسمانِ شب. در مداری سرد قدم میزدم؛ و یک کهکشان تنهایی، همراهِ من...
  12. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    بنشین نگاه من کن طناز ٬ شوخ مغرور یک شاخه سبز کرده است در چشم هایت انگور بچکان دو پلک در من انگور چشم هایت مستم کن و رها کن در شور چشم هایت یاد تو نیست قلبم چشمی فشردی در خویش یک قطره اب کردی انگار مردی در خویش انگور قطره قطره از چشم ها تو جاری انگور مس*ت شادی بر گونه ها تو جاری انگور مس*ت...
  13. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    تو را می خواهم آری از وجودم به سوی قبله ات من در سجـودم به پــای التماس چشـم هــایت تمــام هستی ام، بود و نبودم شاعر:عاکف-م
  14. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    زمان باغ به وقت چشم هایت بود که باد با گیلاس بر جویبار می رقصید و کودکانه چقدر من دویدم تا سبز... وعاشقانه چقدر پرکشیدم تا سرخ ... ساعت کوکیم را باد برد تا پشت پرده های شب زیر نور مهتابی ... که گاهی می پرم از خواب به رنگ لنزهایی که نمی دانم ساعت چند است !؟ تاریخ سرایش : ۱۳۸۸/۰۱/۲۵ شاعر:مازیار...
  15. S

    شعر اشعار چشم های کهکشانی

    چشمت به سرت زیادی می کند انگار آهای با توام! چشم هایت: ماهی کنار آب ل*ب تشنه مانده است بابا خودش را روی ل*ب هایش دود می کند مادر روی اجاق خودش را سرخ آب کارون دارد خشک می شود آسمان شهر پر از گرد و غبار چشم هایت دارد زیاد می شود آهای این همه چشم را می خواهی چه کار؟ بنشین و (( امن یجیب)) بخوان همین...
عقب
بالا پایین