چشمت به سرت زیادی می کند انگار
آهای با توام!
چشم هایت:
ماهی کنار آب ل*ب تشنه مانده است
بابا خودش را روی ل*ب هایش دود می کند
مادر روی اجاق خودش را سرخ
آب کارون دارد خشک می شود
آسمان شهر پر از گرد و غبار
چشم هایت دارد زیاد می شود
آهای این همه چشم را می خواهی چه کار؟
بنشین و (( امن یجیب)) بخوان
همین...