نتایح جستجو

  1. M

    تابان | نگین بای

    برای مشاهده کلیک کنید! ✒ @الماس ?--- ? @مهدیه کلاتی
  2. M

    سخت اما شیرین | آیناز نعمت زاده

    برای مشاهده کلیک کنید! ✒ @Aynaz_Nm86 ?--- ? @Hanieh_ataei
  3. M

    پایان نقدوبررسی دلنوشته به زانو افتادگان | اِلی فرجی کاربر انجمن کافه نویسندگان

    نقد دلنوشته ی به زانو افتادگان نقد کلی: موضوع دلنوشته ای که انتخاب کردید، یکی از معضل ها و اتفاقاتی است که برای هر انسانی در هر سنی ممکن است که رخ بدهد. باور پذیری بالا و کلیشه ای نبودنش باعث شد من بیشتر به خواندن این دلنوشته ترغیب بشم. اما در مورد ژانر باید بگم که به خاطر استفاده و آوردن کلمه...
  4. M

    اتمام یافته رمان غاشیه| Mohadeseh.jh کاربران انجمن کافه نویسندگان

    دختر بیچاره چند قدم عقب آمد و شال گردن را از گردنش چنگ زد و در مشت فشرد. حقیقتِ آن‌که هراس داشت از دار زدنش توسط غول رعدآسا را نمی‌شد استتار کرد، اما پیش‌گیری چرا. غاشیه با لذت وافری سر کج کرد و یک چشمش جمع شد: - زبونت هم درازه، خوبه! باید قلبش را آرام می‌کرد باید اطمینان حاصل می‌کرد. - ساعت...
  5. M

    تولد دوتا از اینا...

    بسی تبریک✨??
  6. M

    مناسبت روز جهانی عشق "ولنتاین"

    ولنتاینتون مبارک✨?
  7. M

    مناسبت [ پشت و پناهم پدر ]

    بسی تبریک✨?
  8. M

    اتمام یافته رمان غاشیه| Mohadeseh.jh کاربران انجمن کافه نویسندگان

    - آدرس رو بده! مگر ** مرگ را سرکشیده باشد که این کار را کند! آدرسی به اشتباه داد و می‌دانست در نزدیکی‌هایش مترو است و به راحتی تا خانه می‌آمد.  شال هم تسلیمانه روی شانه‌های ظریفش وا رفت، اما او بیدی نبود که با این بادها بلرزد! دست انداخت تا آن را تشویق کند به بالا آمدن، به صعود و پیروزی، که در...
  9. M

    همگانی ✿❀ عصـرانه و کتـاب ✿❀

    اگر من می‌توانستم آنچه را که درون مرا می‌سوزاند بیان کنم، آن وقت شاعر می‌شدم، نویسنده، نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم. استاد شما اشتباه کرده است. « این چشم ها مال من نیست » # چشم هایش_بزرگ علوی
  10. M

    تسلیت [زینب، زینب است?]

    تسلیت و التماس دعا?
  11. M

    [?میلاد یک عدد سارای خوش‌صدا ?]

    تولدت کلی مبارک دااش قشنگم به آرزوهات برسی و اون بالا بالاها ببینمت?✨???? « فقط یه آمار از هوا هم بده » # بجا شیرینی یه آهنگ تولد با صدای خودت بهمون بدهکاری یادت نره ?
  12. M

    یک سئوال تفکر برانگیز از شما!

    آره چون انسان مواقع سختی و خوشی می‌تونه توانایی خودش و ثابت کنه، پس برای بدتر از این ها هم باید آماده باشیم و کم نیاریم.
  13. M

    [تولد آرزوی کوچک من?]

    بسی تبریک عزیزم✨?
  14. M

    اتمام یافته رمان غاشیه| Mohadeseh.jh کاربران انجمن کافه نویسندگان

    با چشم‌هایی از حدقه درآمده به طرف منبع صدا دوید و داخل اتاق که رفت شنید که او با بیم و هراس می‌گفت: - مطمئنم کار اون عوضیه! نکنه بلایی سرش آوردن؟ و موهای بلندش را چنگ زد و همان وسط آوار شد. دخترک سرآسیمه سوی موبایل دوید، اما در همین حین پایش به لبه‌ی فرش گیر کرد و با سینه بر زمین افتاد. آه از...
  15. M

    اتمام یافته رمان غاشیه| Mohadeseh.jh کاربران انجمن کافه نویسندگان

    دخترک جسته و گریخته می‌گریست و پشت در که رسید دکمه‌ی سبز رنگ را فشرد و گوشی را در کیف انداخت. پی در پی و ناآرام در می‌زد، نیم تنه‌اش را عقب کشاند تا انتهای راهرو را ببیند و از نبود آدمی مطمئن شود که آوای غول رعدآسا دستانش را در هوا خشک کرد. چشم چرخاند و او را میان چهارچوب که دید، صاف و صامت...
  16. M

    همگانی دوست داری تو انجمن کیو حرص بدی و اذیت کنی؟

    @سایــه @نیـاز تا حدودی هم موفق میشم برای مورد اول بیشتر صدق می‌کنه
  17. M

    ??꯭꙲‌?꯭꙲‌?꯭꙲‌?꯭꙲‌?꯭꙲‌?

    بسی تبریک ✨?
  18. M

    اتمام یافته رمان غاشیه| Mohadeseh.jh کاربران انجمن کافه نویسندگان

    زمان اندک بود و ای ‌کاش اسلحه‌ای داشت تا گلوله‌اش را درست حرام شقیقه‌ی آن سنگ‌دل می‌کرد. در همین حین با تمام شدن شارژ گوشی ماهور، یغما که با روان نویس تند و تند روی کاغذ چیزی می‌نوشت، لحظه‌ای که با سکوت مواجه شد سر بلند کرد و تماس قطع شده را که دید «اَه» بلندی گفت و هدفون را روی میز انداخت...
  19. M

    اتمام یافته رمان غاشیه| Mohadeseh.jh کاربران انجمن کافه نویسندگان

    خون در چشمان مرد غل زد و با یک حرکت گردن دخترک را گرفت و بی مهابا گفت: -‌ انتخاب کن، برده بودن رو می‌پذیری یا نه؟ -‌ ناجی میشم و... زندگی‌مون و از این لجن‌زار نجات میدم... حتی اگه اون ماری که آخر زهرش و بهم میریزه تو باشی! سکوت سنگینی در فضا حاکم شد و مرد سیگار را زیر پا انداخت و بی‌توجه آن را...
عقب
بالا پایین